Thursday, January 10, 2013

The Perks of Being a Wallflower






فیلم‌هایی ساخته می‌شوند تا از آن‌ها متنفر بشوی، فیلم‌هایی ساخته می‌شوند تا از تماشایشان لذت ببری و بعد آن‌ها را فراموش کنی. فیلم‌هایی ساخته می‌شوند تا از دیدشان رسماً کف بکنی و انگشت‌شمار فیلم‌هایی وجود دارند که تو می‌توانی مبهوت بگویی این آینه است، من این فیلم را زندگی کرده‌ام.
البته، این فیلم با اسم عجیب و غریب‌اش را من زندگی کرده‌ام. مبهوت نشسته بودم و سعی می‌کردم خودم را در این تصویرها فراموش کنم. فراموش کنم سال‌هایی که گذشته، دوستی پانزده سال پیش، اینکه ما پراکنده شدیم و برگشتیم و پراکنده شدیم و زندگی ادامه داشت. کابوس‌ها سال‌های بعد و تمام تصویرهای دیگر: طعم اولین بوسه، طعم اولین هم‌آغوشی، طعم اولین نگاه‌های دزدکی، طعم اولین فریادها از پنجره‌ی باز ماشین، طعم اولین بار زندگی را خودت تجربه کردن.
فیلم‌نامه‌اش خارق‌العاده است و البته از لحاظ خاله‌زنکی، اولین فیلم اما واتسون بعد از مجموعه‌ی هری پاتر است، خب، دوباره خاطرات فقط با نگاه کردن به صورت این خانم در ذهنم زنده می‌شد.
هر سکانس فیلم برایم یک برش از زندگی بود و درنهایت خیره مانده بودم به فیلمی که تمام شده بود و به زندگی که ادامه داشت.

2 comments:

  1. همین دو ساعت پیش که این پست رو دیدم یادم اومد که این فیلم رو خریدم ولی هنوز ندیدم. همون موقع گذاشتم که ببینم چی هست. باید بگم که این سه تا شخصیت چققققققققققققققققدر عسل بودن، مخصوصن چارلی. که یه جورایی دوست داشتم همین الان دوست پسرم بود - تو تصور کن سلیقه ی قر و قاطیه من رو - :ی
    فقط اون هیجانی که حین دیدن فیلم داشتم توی ده دقیقه ی آخر یکم کم شد. (اونجا که چارلی حالش بد می شه دوباره)
    ولی به همه چیزش می ارزید و این فیلم رو دوست داشتم
    مرسی رامتینی :*

    ReplyDelete
  2. چارلی یک دفعه در بحران غرق می‌شود آدم شوکه می‌ماند ولی در کل آدم دلش می‌خواهد یک جایی وسط این سه نفر بخزد و سرش را بگذارد روی شانه‌ی یکی‌شان

    ReplyDelete