Monday, June 18, 2012

چشم‌انداز




دنبال خودم توی سایه‌های بین آینه‌ها می‌گشتم و دیوار
پشت سر خودم ایستاده بودی
نگاهت نمی‌کردی
چشم‌هایم دست‌کش‌های نارنجی پوشیده‌ بود
ماسیده بودیم از لمس تصویرهایی که
دنبال خودم بین لباس‌های افتاده بین تخت‌خواب‌ها می‌گشتم و اتاق‌
و بدن خفته‌ی پسری دیگر که این بار هم
تو نبودی بین سایه‌های توی آینه‌ها
نبودی توی فضایی که لمس نمی‌شد در کابوس‌ها و عینک جویده بین لب‌هایم
سوت بزن
یک بار دیگر آوازی بزن که
ته قلب‌ام پسر دیگری افتاده بدون لباس‌هایی که
بکوب با قاشق‌هایت به پوست
منگ می‌شود با قرص‌های دیگری در سکوت‌های ناشیانه‌ی اتاق خواب در گوشه‌ی
خانه چشم می‌گیرد بین فاصله‌ها
دست می‌کشی روی پوست تازه‌ رها شده از دست لباسی که
نبودم بین ملافه‌هایی که رد گرفته بودند از دیشب یا پریشب یا حتا
وقتی تو چشم‌هایت را بسته بودی
دست انداخته بودی بین زانوهایت
و لباس‌ها را جمع می‌کردم تا به خودمان

1 comment:

  1. Anonymous5:00 AM

    bazi vaghta ye matneto sad bar mikhunam ta darket kunam kamelan,ama manie bazi jomlehat khili dor az zehn hastan,zehne man hadeaghal
    moraghebe khodeto dostet bash.
    Mahdy

    ReplyDelete