Friday, July 24, 2009

اصل طلایی طبیعی‌ کردن



توضیح عکس: دو جوان در حال پاس کردن واحد طبیعی س‌ا‌ک زدن در خانه

با توجه به این‌که مردم غیور مشهد، علاقه‌ی خاصی به طبیعی کردن موضوعات دارند و با توجه به این‌که رگ و ریشه‌ی من مشهدی است و با کمال آگاهی به این مساله که نصف بعلاوه یک وب‌لاگ‌نویس‌های گ‌ی کشور رگ مشهدی دارند و با توجه به این‌که من فعلا در نشئگی به سر می‌برم و همه چیز را ژنو می‌بینم و با در نظر گرفتن این‌که فعلا همه‌ چیز گل و بلبل و پری در باغ است، در ادامه‌ی فتوای قبلی‌ام در مورد اعلام جهاد رقص در مترو، اعلام می‌کنم که ماها باید و باید و باید زندگی کردن را طبیعی‌اش کنیم. حالا این طبیعی چی هست و چه خاصیت‌هایی دارد و چگونه انجام می‌شود را من الان می‌گویم
ببینید طبیعی کردن یک موضوع بدیهی مشهدی است. شما در خانه با پارتنرتان لخت و پتی نشسته‌اید به لیسیدن می‌بینید در باز می‌شود و بابا می‌آید تو و بدون این‌که زحمت بدهید پورنو را جمع کنید و بطری الکل را سر بدهید زیر تخت، آرام شورت‌تان را بالا می‌کشید و بابا می‌گویید که عزیز یک لیوان بریزم؟
نمونه‌ی دیگر این است که شما در خیابان سجاد مشهد دارید دست در دست داف عزیز قدم می‌زنید و می‌رسید به گشت ارشاد و سرتان را مثل یک خانوم و آقای عروس و داماد بالا می‌گیرید و رد می‌شوید و کسی جرات نمی‌کند به شما بگوید بالای چشم‌تان ابرو هست یا چماق؟
مورد دیگر این است که شما وسط راهپیمایی معترضان به انتخابات هستید و باتوم‌چی‌ها می‌ریزند هر کسی را بزنند شما در ایکی ثانیه هر چی علامت سبز دارید نیست می‌شود وسط خیابان و بعد مثل یک عابر گیج که این‌جا چه خبر است از وسط باتوم‌چی‌ها رد می‌شوید و محض اطمینان چند تا الحمد الله هم به سبک آقای جوادی آملی زمزمه می‌کنید
یک مثال همیشگی شب چهارشنبه سوری است، با یک آقای وجیهه المنظر ریشو می‌روید وسط خیابان قر می‌دهید و بعد هم که پلیس ریخت داد و هوار راه می‌اندازید که ماها انقلاب کردیم که این ارازل بریزند این جور گه‌ها بخورند؟

به جز مثال اول که خیلی تخیلی است، من سه تای دیگر را شخصا امتحان کردم. خیلی حال می‌دهد. مخصوصا وقتی که مامور پلیس گارد ویژه دارد دست‌بند می‌زند به یک جوان شورشی در شب چهارشنبه سوری، آن آقای ریشو خیلی محترما برود و به آقای مامور پلیس گارد ویژه مغز تف داده‌ی زردآلوی داغ تعارف کند و بگوید خیلی خوشمزه است و گیر تعارف بدهد که حتما باید بخوری. حالا صورت آقای مامور پلیس گارد ویژه را نقش بزنید توی سرتان با صورت گیج ویج پسره‌ی دست‌بند خورده

سر همین مساله‌ی طبیعی کردن است که مشهدی‌ها کلا به بی‌رگی مشهور هستند و این‌طوری که من توی سربازی فهمیدم، همه‌ی ایران یک جورهایی از این جانورها می‌ترسند. مساله‌ی طبیعی کردن این قدر مهم و جدی است که الف نون بعد از انتخاب رفتن‌اش مستقیم می‌آید مشهد همه چیز را طبیعی کند و مشهدی‌ها هم طبیعی‌اش می‌کنند به روی‌ خودشان نمی‌آورند. البته آخرسر این جوری شد که این‌ قدر مشهدی‌ها طبیعی‌اش کردن که آن روزی که الف نون آمده بود مشهد، همه ماندند خانه تخمه خوردند و شو نگاه کردند از ماهواره‌های‌شان و فیلم‌های یوتوب درآمد که آقا توی صحن خالی حرف می‌زدند. هه هه هه. دیدید چقدر خاصیت دارد این طبیعی کردن؟

حالا یک مثال عملی برای تهرانی‌های از همه جا بی‌خبر، می‌خواهیم خیلی طبیعی توی مترو برقصیم. اول موقع پایین آمدن از پله‌ها عمیق حس ژنو می‌گیریم از ماتحت به بالا و بعد سوار واگن که می‌شویم،‌ اگر در وضعیت گروپ نبودیم و فضا برای حرکت دست و پا باز بود، خیلی ریلکس هدفون در گوش، ک‌و‌ن را می‌دهیم طرف ملت و آی حالا بزن قرهای گیر کرده را رها می‌کنیم. موضوع اصلی در طبیعی کردن، گرفتن حس عمیق ژنو است. این اصل طلایی را اصلا فراموش نکنید. البته برای تازه کارها پیشنهاد می‌کنم که اول دست‌ها در جیب با چشم‌های بسته یک کم رقص پا تمرین کنند، بعد که دیدند هیچکی محل سگ نمی‌دهد، شجاع بشوید و به جوان مو بلوند بغل دستی‌تان پیشنهاد س‌ک‌س بدهید

حالا چند مثال از چیزهایی که می‌شود طبیعی‌شان کرد
مثلا شما تازه ماهواره گرفته‌اید و دنبال شبکه‌های جدید می‌گردید. هی می‌گویید یک شبکه‌ی باحال موسیقی هست به اسم گ‌ی تی‌وی. هی می‌گویید تا برادرتان می‌رود ف‌ی‌ل‌ت‌رشکن آن می‌کند و دهن اینترنت را سرویس می‌کند تا موج این شبکه را گیر بیاورد. بعد می‌فهمید پولی شده. ولی خوب داداشه که سرچ زده. هه هه هه
مثلا شما توی یک محله‌ی سنتی زندگی می‌کنید. بعد از روز انتخابات با شلوارک بالای زانو توی کوچه قدم می‌زنید. خونسرد می‌گذارید همه‌ی محله پاهای شما را دید بزنند با دهن‌های باز. شما هم‌چنان با حس عمیق ژنو هیچی نمی‌بینید. پوشیدن تاپ نارنجی هم توصیه می‌شود همراه با شلوارک گل گلی
مثلا شما توی شلوغ‌ترین خیابان توی یک جاهایی نزدیک جنوب شهر قدم می‌زنید، بعد بدجوری هوا ژنو می‌شود و بعد پسر کناری شما بازوی لخت‌تان را دست می‌اندازد محکم می‌گیرد و سر بالا رد می‌شوید مثل یک زوج جوان
مثلا سر ایستگاه متروی آریا شهر می‌خواهید از باربد جدا شوید و جلوی گشت ارشاد باربد دست می‌اندازد روی صورت شما و لب‌تان را یک ماچ گنده می‌گیرد. این‌قدر مساله طبیعی است که گشت ارشاد فکر می‌کند اشتباه دیده رو می‌اندازد یک طرف دیگر این زن و شوهر از هم جدا شوند
مثلا
...
آه گندتان بزند، آن‌قدر ور زدم دهن‌ام کف کرد. ببینید جوان‌های غیور، لازم نیست از زندگی کردن بترسید. لطفا زندگی بکنید تا جایی که حال و هوای‌تان هوس می‌کند. مگر چیست؟ فوق‌اش توی خیابان موقع لب گرفتن شما را می‌گیرند، بعد داد و هوا راه می‌اندازید که چرا تهمت می‌زنی؟ و تو مگه خودت بچه‌بازی این جور فکرهای وقیح می‌کنی؟ و کلا رو هوا می‌کنید که طرف خاک می‌شود از رو می‌افتد. از زندگی کردن نترسید. زندگی کنید. زندگی کنید. زندگی کنید





13 comments:

  1. امیرعلی8:03 AM

    باب سخن در این است که این گربه ملوس یه روز خوبه و مطالب باحال می نویسه گرچه گه گداری می زنه تو خاکی و تا بخودش می یاد می بینه ای بابا چی نوشته با اینکه یه گربه ملوسی طبع گربه ای خوبی داری . دعوت کن عموم گربه هارو به به احساسو دوستی.
    ارادتمند پیشی ملوسه
    امیر علی

    ReplyDelete
  2. امیرعلی8:09 AM

    یه چی جا مونده بود بقول ما کرمونیا ورگردم بگم. شرکت ارتباطات سیار بن داده گرفتی که؟
    شما نخونیدازش هیچی نمی فهمید زبانه پیشی باستانه فقط پیشی ها می فهمنند

    ReplyDelete
  3. =)))))))))))))))))))))))
    ینی یه‌دونه ، یه‌دونه.
    عالی.

    ReplyDelete
  4. Anonymous11:58 AM

    بابا جان، برای باز کردن وبلاگت
    باید تمام اقدامات امنیتی را رعایت کرد
    شانس آوردم مامان روش به من بود
    و به مانیتور نگاه نکرد
    تا من مینی مایزش کردم

    آن قسمت که مربوط می شد
    به شلوارک بالای زانو
    دو روز است که عملی شده است
    فکر کن! آنهم اینجا

    ماهی

    ReplyDelete
  5. ای کاش همه چیز به همین خوبی پیش میرفت
    حامد
    www.eshaareh1.wordpress.com

    ReplyDelete
  6. ما زور نمیزنیم

    ReplyDelete
  7. har jooor rahtid bokonid zendegi

    ReplyDelete
  8. Anonymous10:08 AM

    میگم این هود رو هم روشن می کردی. می ترسم این دو تا جیگر داغ کنن و بسوزن و بوی سوختگی کل خونه رو بگیره. بعدش بابا بیاد بگه، آخ جون بوی کباب.

    ReplyDelete
  9. فداي رامتين خوش ذوق خودم
    بووووووووووووووس

    Pedikey...

    ReplyDelete
  10. Anonymous2:35 PM

    خیلی خوب بود
    البته من خودم استاد طبیعی کردن هستم
    مشهدی نیستم البته
    :-D

    ReplyDelete
  11. بسی حالیدم که حالمان حد نداشت!

    راستی چرا خودت طبیعی ترش نکردی؟؟ خب مگه شومبول های اون دوتا دیده می شد چه اتفاقی می افتاد؟

    به کله پاک کن هم بگو توی شجره نامه ی خانوادگیش یک کم جستجو کنه احتمالا یه جایی یه رگ مشهدی پیدا می کنه! ;)

    سلام

    ReplyDelete
  12. Anonymous1:49 PM

    سلام .شب از نيمه گذشته كه دارم صفحه به صفحه مي خوانمت و وقتي به سن ات مي رسم مي بينم سه سال از من كوچكتري اما زنده و سرحال مي نويسي و قلمت شيرين است .دارم فكر مي كنم اگر مي توانستم به اسم حقيقي خودم كامنت بگذارم چه خوب مي شد اما احتياط مي كنم و مي گويم :ئاز خيلي جهات مثل هميم و دلم مي خواهد بيشتر بشناسمت .اي دي ام را مي گذارم و يك اشاره كه نويسنده ام و شاعر پژوهش و ترجمه عمده ام هم در مورد همجنسگرايي هست خيلي خوشحال مي شم اگه بيشتر بشناسيم همو .ممنونم اگه ادم كني يا از هر طريق كه بگي با هم ارتباط داشته باشيم .ممنونمو .و. يكتا .
    pestanpesar@yahoo.com

    ReplyDelete
  13. salam be manam sar bezan

    ReplyDelete