یک فقره عکس تزئینی دیگر برای دلجگر خون کردن کلهپاککن
یک فقره آگهی. پدیکی، دوست نازنین من، یکی از مهربانترین و زیباترین، در عین حال باهوشترین و جدیترین دوستان ما، بالاخره وبلاگ خودش را افتتاح کرد، ممنون پدیکی
http://pedika.blogspot.com
خوب، همین اول یک سری توضیح از خودم بروز بدهم که این پست در مورد وبلاگیست که ماها میخواهیم راه بیاندازیم و هدف کلیاش این است که یک مقدار متنابهی بخندیم و شر بریزیم و برقصیم و چیزهای دیگری که بعدا هر کسی خودش به تنهایی خواهد فهمید. هدف از نوشتن این مطلب گوشزد کردن چند مطلب است که بعدا ملت خدا پسورد نزنند وارد صفحه نشوند ببینند آنجا چند نفر دارند همان کارهایی را میکنند که توی سریال کیوایاِف توی حمام بابلیلون و حیاط خلوت همان بار انجام میدهند. اول، این ایدهی امیدرضا بود که یک وبلاگ داشته باشیم که تویش سبزی هم را پاک کنیم از اینجا تا وووووووی همانجا. ولی خوب چون امیدرضا فعلا امکانات ندارد و من هم فعلا صبر ندارم طبق معمول همیشه ایده را دزدیم و همینجا میخ زدم به دیوار. درست بعد از اینکه من میخ را کوبیدم به روی ایده، ضد من انقلاب مخملی شد و گارد ریخت و همه چیز شلوغ شد و دود بود و شعار میدادند و من یک موقعی دیدم همزاد یک خندههای شیطانی میکند و شورت من را توی هوا میچرخواند و امیدرضا هم دارد دست میزند و شروین هم دارد میرقصد. فکر کن چه فضایی شده بود. در هر صورت، چند نکته در مورد وبلاگ
یکم – وبلاگ یک سری نویسندهی ثابت دارد که هر کدام توی صفحهي بلاگر یک ورودی برای خودشان دارند و هر وقت افاضه کرد یک چیزهایی منتشر میکنند، ولی این دلیل نمیشود که این یک صفحهی بسته باشد. مگر خود من مردم؟ هر چی دل تنگ و تارت میخواهد را بکش بیرون بده من خودم میگذارم توی صفحه، نازی
دوم – سبزی پاک کردن به همین سادگی نیست. یک سری مراحل دارد که باید رعایت شود. مرحلهی اولاش که الان میگویم این است که سر دلت خیلی سنگین نباشد و بقیهی مرحلههایش را حین اجرا متوجه میشوند. برای همین قبل از سبزی پاک کردن، که شروعاش با ماست ولی اینکه به کجا ختم شود کاملا به خدا بستگی دارد، بروید تخلیه و تنزیه و این چیزها. قشنگ توالتتان را بروید، جلقتان را بزنید، دوشتان را بگیرد و شاداب و سر حال پشت صفحهي مانیتورهایتان بنشینید. عزیزان من، قرار نیست توی این صفحه مسلسل دستتان بگیرید و تیکن توی پلیاستیشن بازی کنید. قرار است فقط و فقط بخندیم و میدانید شرط خنده چیست؟ این است که همه با هم بخندیم، نه اینکه یکیمان تنهایی بخندد. پس لطفا با ته و سر دل سنگین سر سفره نشینید چیزها قهوهیی نشود یک وقت
سوم – بابا ما درست است که میخواهیم سبزی هم را پاک کنیم، اما به خدا ما با هم دوست هم هستیم ناناز. برای همین وقتی یک نفری را قرار باشد دراز کنیم توی وبلاگ، قبلاش با خودش هماهنگ میکنیم و خود من هر چی بنویسم را قبلا میدهم خود آن نفر بخواند و چیزهایی به آن اضافه کند. حالا بقیه هم لطفا رعایت همدیگر را داشته باشند، بالاخره عزیزم نوبت خود شخص شما هم میرسد نازم
چهارم – نسخهی آزمایشی این وبلاگ که بیاید، یک ماه یا شاید هم بیشتر، با توجه به انبوه سوتیهای من، در مورد خود شخص من آزمایش میشود و اگر در ته و توی دل و رودههای من خوب جواب داد، به بقیه هم عرضهاش میکنیم. البته کاندم میگذاریم به بقیه چیزی منتقل نشود. حالا تقاضای داوطلب میکنیم، نشد، یک چیزی پیش میآید به هر حال، نگران سوژه نیستیم که، ماشاءالله پاشیده توی هوا
در کلیت ماجرا، من کوههایی از سبزی میبینم که در دوردست و همین نزدیکیها ول هستند تا پاک شوند. لطفا دستکش دستتان کنید، موهایت را گیره بزنید، فکها را باز کنید و بیاید این وسط یک حالی ببرید. من میدانم که پسورد وبلاگ را که به دو سه نفر اولی بدهی، فردایش تا آن ور کرهي زمین ملت دارند پسورد میزنند این صفحه را میخوانند، ولی خوب، برای ذهنهای خودمان که خوب است میگوییم صفحه پسورد دارد لابد یک خبری نیست. و باز هم میگویم و میگویم و میگویم: کل ماجرا فقط این است که یک کم بلند بلند بخندیم و خوش باشیم، قبول؟
یک فقره آگهی. پدیکی، دوست نازنین من، یکی از مهربانترین و زیباترین، در عین حال باهوشترین و جدیترین دوستان ما، بالاخره وبلاگ خودش را افتتاح کرد، ممنون پدیکی
http://pedika.blogspot.com
خوب، همین اول یک سری توضیح از خودم بروز بدهم که این پست در مورد وبلاگیست که ماها میخواهیم راه بیاندازیم و هدف کلیاش این است که یک مقدار متنابهی بخندیم و شر بریزیم و برقصیم و چیزهای دیگری که بعدا هر کسی خودش به تنهایی خواهد فهمید. هدف از نوشتن این مطلب گوشزد کردن چند مطلب است که بعدا ملت خدا پسورد نزنند وارد صفحه نشوند ببینند آنجا چند نفر دارند همان کارهایی را میکنند که توی سریال کیوایاِف توی حمام بابلیلون و حیاط خلوت همان بار انجام میدهند. اول، این ایدهی امیدرضا بود که یک وبلاگ داشته باشیم که تویش سبزی هم را پاک کنیم از اینجا تا وووووووی همانجا. ولی خوب چون امیدرضا فعلا امکانات ندارد و من هم فعلا صبر ندارم طبق معمول همیشه ایده را دزدیم و همینجا میخ زدم به دیوار. درست بعد از اینکه من میخ را کوبیدم به روی ایده، ضد من انقلاب مخملی شد و گارد ریخت و همه چیز شلوغ شد و دود بود و شعار میدادند و من یک موقعی دیدم همزاد یک خندههای شیطانی میکند و شورت من را توی هوا میچرخواند و امیدرضا هم دارد دست میزند و شروین هم دارد میرقصد. فکر کن چه فضایی شده بود. در هر صورت، چند نکته در مورد وبلاگ
یکم – وبلاگ یک سری نویسندهی ثابت دارد که هر کدام توی صفحهي بلاگر یک ورودی برای خودشان دارند و هر وقت افاضه کرد یک چیزهایی منتشر میکنند، ولی این دلیل نمیشود که این یک صفحهی بسته باشد. مگر خود من مردم؟ هر چی دل تنگ و تارت میخواهد را بکش بیرون بده من خودم میگذارم توی صفحه، نازی
دوم – سبزی پاک کردن به همین سادگی نیست. یک سری مراحل دارد که باید رعایت شود. مرحلهی اولاش که الان میگویم این است که سر دلت خیلی سنگین نباشد و بقیهی مرحلههایش را حین اجرا متوجه میشوند. برای همین قبل از سبزی پاک کردن، که شروعاش با ماست ولی اینکه به کجا ختم شود کاملا به خدا بستگی دارد، بروید تخلیه و تنزیه و این چیزها. قشنگ توالتتان را بروید، جلقتان را بزنید، دوشتان را بگیرد و شاداب و سر حال پشت صفحهي مانیتورهایتان بنشینید. عزیزان من، قرار نیست توی این صفحه مسلسل دستتان بگیرید و تیکن توی پلیاستیشن بازی کنید. قرار است فقط و فقط بخندیم و میدانید شرط خنده چیست؟ این است که همه با هم بخندیم، نه اینکه یکیمان تنهایی بخندد. پس لطفا با ته و سر دل سنگین سر سفره نشینید چیزها قهوهیی نشود یک وقت
سوم – بابا ما درست است که میخواهیم سبزی هم را پاک کنیم، اما به خدا ما با هم دوست هم هستیم ناناز. برای همین وقتی یک نفری را قرار باشد دراز کنیم توی وبلاگ، قبلاش با خودش هماهنگ میکنیم و خود من هر چی بنویسم را قبلا میدهم خود آن نفر بخواند و چیزهایی به آن اضافه کند. حالا بقیه هم لطفا رعایت همدیگر را داشته باشند، بالاخره عزیزم نوبت خود شخص شما هم میرسد نازم
چهارم – نسخهی آزمایشی این وبلاگ که بیاید، یک ماه یا شاید هم بیشتر، با توجه به انبوه سوتیهای من، در مورد خود شخص من آزمایش میشود و اگر در ته و توی دل و رودههای من خوب جواب داد، به بقیه هم عرضهاش میکنیم. البته کاندم میگذاریم به بقیه چیزی منتقل نشود. حالا تقاضای داوطلب میکنیم، نشد، یک چیزی پیش میآید به هر حال، نگران سوژه نیستیم که، ماشاءالله پاشیده توی هوا
در کلیت ماجرا، من کوههایی از سبزی میبینم که در دوردست و همین نزدیکیها ول هستند تا پاک شوند. لطفا دستکش دستتان کنید، موهایت را گیره بزنید، فکها را باز کنید و بیاید این وسط یک حالی ببرید. من میدانم که پسورد وبلاگ را که به دو سه نفر اولی بدهی، فردایش تا آن ور کرهي زمین ملت دارند پسورد میزنند این صفحه را میخوانند، ولی خوب، برای ذهنهای خودمان که خوب است میگوییم صفحه پسورد دارد لابد یک خبری نیست. و باز هم میگویم و میگویم و میگویم: کل ماجرا فقط این است که یک کم بلند بلند بخندیم و خوش باشیم، قبول؟
قبول!
ReplyDeleteسلام