Thursday, March 12, 2009

دوست


چقدر خوب بود یک نفر توی زندگی آدم بود. یک نفر که تو را به خاطر رنگ پوست و خوب بودن‌ات توی س‌ک‌س نمی‌خواست. یک نفر که نمی‌گفت تو کی هستی، از کجا آمدی، خانواده‌ات کیست، کجای شهر زندگی می‌کنی، چی پوشیدی، چی کار می‌کنی، چی فکر می‌کنی، چی می‌گویی، چی‌ کار می‌خواهی می‌کنی. چقدر خوب بود یک نفر توی زندگی آدم بود، که با آدم دوست بود. بعضی‌وقت‌ها زنگ می‌زد بروید بیرون چیزهای ساده نگاه کنید:‌ پرنده‌هایی که در آسمان پرواز می‌کنند، ابرهایی که همه جا ولو هستند، یک گل کوچک گوشه‌ی خیابان، بچه‌یی که می‌خندد. یک نفر که نخواهد چیزی را تفسیر کند، نخواهد چیزی را معنا کند، نخواهد به تو بگوید چی کار کنی، چه کار نکنی. برایت مرز درست نکند. به تو دستور ندهد. بگذارد یک کم نفس بکشی توی شهر. انتظاری از تو نداشته باشد. چقدر خوب بود یک نفر توی زندگی آدم بود

15 comments:

  1. Anonymous11:42 PM

    بله
    رها
    فارغ از همه تعهدها

    ReplyDelete
  2. Anonymous12:50 AM

    نه نه نه جواد
    مسئله تعهدها نیستند
    مسئله رها بودن نیست
    مسئله اینه که چقدر دوستی ها توی چیزهای دیگر گم شدند
    مسئله اینه که هر کدام از دوست هایم را که می بنیم از پشت لنزهای گوناگون انواع متعددی از عینک من را نگاه می کنند
    مسئله اینه که دوستی دیگه برای کسی مهم نیست
    چیزی که مهمه
    انبوهی از جزئیات بی اهمیت دیگه است عزیز

    بوس

    رامتین

    ReplyDelete
  3. Anonymous3:48 AM

    قبول
    میدونم چی میگی

    ReplyDelete
  4. Anonymous4:57 AM

    خب وقتي كه

    ReplyDelete
  5. Anonymous5:00 AM

    خب وقتي كه آدم همش با بقيه از يك چيزي حرف بزنه اونا هم آدمو به خاطر همون ميخوان. مگر غير از اينه

    ReplyDelete
  6. Anonymous8:33 AM

    امروز صبح
    من با این واقعیت رو به رو بودم
    که پنج دقیقه می خواستم فقط و فقط حرف بزنم
    و به هیچ کسی
    هیچ کسی نمی توانستم زنگ بزنم
    و این را نوشتم
    ببین ناشناس عزیز
    دوستی برای دوستیه
    یا دوستی برای مرز درست کردنه؟
    کی امروز بود که اگه بهش زنگ می زدم زود شروع به تفسیر حرف های من نمی کرد؟
    شروع می کرد به فرمان دادن؟
    به چیزی گفتن؟
    چرا هیچ کسی نبود که فقط گوش کند و لبخند بزند و هیچی نگوید؟
    چرا نبود؟

    رامتین

    ReplyDelete
  7. Anonymous1:04 PM

    خوشبختانه باید بگم که من این کس رو دارم.کسی که ارزش دوستی رو داره و بهترین و بزرگترین دوست من هست.اون هم احساس من نیست اما بهتر از من به من آشناتر هست.وقتی اون هست همه چیز هست.من با اون انرژی میگیرم.
    خدا گردانندگان رژیم جمهوری!!! اسلامی رو نابود کنه که وبلاگ منو فیلتر کردن

    ReplyDelete
  8. آن که یافت می نشود آنم آرزوست

    ReplyDelete
  9. Anonymous2:30 AM

    آره

    خوبه

    بیایید همه از خودمان شروع کنیم.

    و گرنه رامتین اینارو تو دل خودشم می تونست بگه.

    ReplyDelete
  10. با بالایی موافقم... مشکل از خودمون اه... نم دونیم هدف مون چیه... برای همین همدیگه رو درک نمی کنیم. توی پوست هم فرو نمی ریم... از پشت این عینک لعنتی خودبینی به همه چیز نگاه می کنیم - نگاه می کنم...

    ReplyDelete
  11. Anonymous12:40 PM

    رامتین عزیز من حاضرم فقط گوش کنم! هوم؟

    ReplyDelete
  12. Anonymous2:04 AM

    مرسی
    جواد
    مرسی

    رامتین

    ReplyDelete
  13. Anonymous2:53 PM

    یک همچین شخصی را فقط می شود نوشت.

    ReplyDelete
  14. Anonymous11:25 PM

    خود تو چگونه ای؟
    اگر اینگونه نیستی، دنبال اینگونه اش نگرد ...

    سلام

    ReplyDelete
  15. Anonymous7:05 AM

    چیزی بگوی
    پیش از آنکه دیر شود
    بگو
    از کوهها
    که با هم اند و
    تنهایند

    نقل به مضمون از احمد شاملو

    خیلی خیلی ناراحت می شم
    وقتی می گی هیج کس نبود بهش زنگ بزنم
    اوکی
    حتمن من نمی تونستم شنونده ی خوبی باشم
    چیزی که همیشه فکر می کردم هستم
    لازم نیست جوابی به این کامنت بدی
    لطفن هم جواب نده
    اما بدون رامی
    به خدا قسم من همیشه آماده ام
    که برات شنونده بشم و فقط شنونده
    هیچ نگم
    شاید فقط لبخند بزنم

    ReplyDelete