عکس اول: عشق سگی
آخه تو خیلی گنده بودی، خودت که نمیفهمیدی، با اون چشمهای توتوچولویت زل میزدی به من که اولاش کلی لرزیدم و بعد که دیدم نمیخوایی من را بخوری آروم گرفتم. میو، تو که نمیدیدی، ولی من که آمدم ببینمت، آنقدر سرم را گرفتم بالا،که افتادم روی پشتم و دست پاهایم سیخ شد هوا و تو با اون صدای بمت خندیدی و گفتی: «تو چقدر خنگی.» و من را باد برد. همیشه میگفتی رامتین تو چقدر خنگی. خوب، من بچه بودم. خنگ بودم. پسر بودم. عشق ما سگی بود. تو گنده بودی. من زیر نفسهای قویات له میشدم. اما تو که نمیدیدی. خمار بودی. با هم میرفتیم ولگردی. با هم میرفتیم پسربازی. من کنار تو که راه میرفتم آرام بودم. بهت افتخار میکردم. به ول بودنات. به قوی بودنات. به عضلات تنات. که گرم بود و یک جوری پُر که میو. خوشم میآمد. میرفتی برایم موش شکار میکردی و من گوشهایم را میخاراندم تا وقتی. بعد پنجول بازی میکردیم. خیلی خوف بود. خیلی. من بدنات را پنجول میکشیدم و تو قلقلکات میگرفت. تو پنجولم نمیکشیدی. آخه من تکه پاره میشدم که. میو، تو عصبانی که میشدی، پارس میکردی، بعد من میلرزیدم، اما به روی خودم که نمیآوردم که. سرم را میگرفتم بالا و میو میو میکردم باهات. تو خوب کم عصبانی میشدی. بیشتر دوست داشتی برویم ولگردی. بعد هم آلو وِرا میخوردیم. همه چیز که خوب وبد. ولی تو که نمیفهمیدی، بعد اعصاب من را هی خرد میکردی و مجبور میشدم مشت مشت قرص بخورم که ... آخرش هم ... میو
عکس دوم: عشق گربهیی
وووووووووووی
نکن
خیس شدم
آخ
دردم گرفت
میخوایی من رو بخوری یعنی؟
وووووووووووووووووووووی
تو چقدر گندهیی
وای
آخ
میو
میو
میییییییییییییییییییییییییییییییی
وووووووووووووووووووو
ییییییییییییییییییییییییییییییییی
وووووووووووووووووووو
توضیح: این پست برای «امیدرضا» است، که هفتهی پیش حالش خوب نبود. خوب ما «گربه گرگ» بودیم، شدیم «گربه سگ.» چون امید سگ بود. بعضی وقتها هم میشدیم «گربه شغال» چون امید شر میشد و میرفتیم پسر دزدی. بعضی وقتها هم «گربه روباه» میشویم. وقتی امید چشمهایت یک جوری برق میزند و وووی، بهتره اونجا نباشی. میو، امید دوست جون منه، میو
آخه تو خیلی گنده بودی، خودت که نمیفهمیدی، با اون چشمهای توتوچولویت زل میزدی به من که اولاش کلی لرزیدم و بعد که دیدم نمیخوایی من را بخوری آروم گرفتم. میو، تو که نمیدیدی، ولی من که آمدم ببینمت، آنقدر سرم را گرفتم بالا،که افتادم روی پشتم و دست پاهایم سیخ شد هوا و تو با اون صدای بمت خندیدی و گفتی: «تو چقدر خنگی.» و من را باد برد. همیشه میگفتی رامتین تو چقدر خنگی. خوب، من بچه بودم. خنگ بودم. پسر بودم. عشق ما سگی بود. تو گنده بودی. من زیر نفسهای قویات له میشدم. اما تو که نمیدیدی. خمار بودی. با هم میرفتیم ولگردی. با هم میرفتیم پسربازی. من کنار تو که راه میرفتم آرام بودم. بهت افتخار میکردم. به ول بودنات. به قوی بودنات. به عضلات تنات. که گرم بود و یک جوری پُر که میو. خوشم میآمد. میرفتی برایم موش شکار میکردی و من گوشهایم را میخاراندم تا وقتی. بعد پنجول بازی میکردیم. خیلی خوف بود. خیلی. من بدنات را پنجول میکشیدم و تو قلقلکات میگرفت. تو پنجولم نمیکشیدی. آخه من تکه پاره میشدم که. میو، تو عصبانی که میشدی، پارس میکردی، بعد من میلرزیدم، اما به روی خودم که نمیآوردم که. سرم را میگرفتم بالا و میو میو میکردم باهات. تو خوب کم عصبانی میشدی. بیشتر دوست داشتی برویم ولگردی. بعد هم آلو وِرا میخوردیم. همه چیز که خوب وبد. ولی تو که نمیفهمیدی، بعد اعصاب من را هی خرد میکردی و مجبور میشدم مشت مشت قرص بخورم که ... آخرش هم ... میو
عکس دوم: عشق گربهیی
وووووووووووی
نکن
خیس شدم
آخ
دردم گرفت
میخوایی من رو بخوری یعنی؟
وووووووووووووووووووووی
تو چقدر گندهیی
وای
آخ
میو
میو
میییییییییییییییییییییییییییییییی
وووووووووووووووووووو
ییییییییییییییییییییییییییییییییی
وووووووووووووووووووو
توضیح: این پست برای «امیدرضا» است، که هفتهی پیش حالش خوب نبود. خوب ما «گربه گرگ» بودیم، شدیم «گربه سگ.» چون امید سگ بود. بعضی وقتها هم میشدیم «گربه شغال» چون امید شر میشد و میرفتیم پسر دزدی. بعضی وقتها هم «گربه روباه» میشویم. وقتی امید چشمهایت یک جوری برق میزند و وووی، بهتره اونجا نباشی. میو، امید دوست جون منه، میو
مرسی
ReplyDelete