هیچچیزی دیگه مهم نیست
.......
تا حالا املت درست کردی؟ اگر گوجهفرنگی و پیاز را درست سرخ نکنی، یک مزهی خام مزخرف پیدا میکند. یک بوی گندی هم میدهد. ولی اگر به اندازه سرخ بکنی؛ یعنی به اندازه پخته باشد، ولی اگر یک ثانیه بیشتر روی شعله باشد، جزغاله میشود؛ یک مزهیی پیدا میکند و یک عطری میدهد که دلت میخواهد همانجا کل ماهیتابه را گاز بزنی
.......
اسمم را گذاشته بود گربه خانگی
.......
سکس بد مثل املت خام میماند. وقتی نگذاری بدنت خوب توی بدن طرف غرق بشود، خوب سرخ نشدی، خوب عطر نگرفتی، بعد یک دفعه میبینی که مزه نمیدهد. بلند میشوی و فکر میکنی توی دیوار گیر کردی. دهنت طعم گِل دارد. دلت میخواهد کلش را بالا بیاوری. دلت میخواهد همه چیز را از پنجره پرت بکنی بیرون. دلت میخواهد به یک نفری توی اولین خیابان پناه ببری. یک نفری که بدنش فرق داشته باشد
.......
میگفت پسرها دو دستهاند: میوهها و خزندهها. من خزنده بودم. میگفت یک خزندهی وحشی. و چشمهایش یک جوری میدرخشید که میخواستم همانجا گاز بگیرمش. دود قلیان را توی دهانش کرد و دودش را بین لبهایم ول کرد. چقدر خوب است همیشه بقیهی آدمهای توی قهوهخانه خودشان را به ندیدن میزنند
.......
آشپزی دوست دارم. پسرپزی دوست دارم. گذاشتم خوب سرخ بشود. گذاشتم خوب عطر بگیرد. و یک کاری با هم کردیم که لبخند روی صورتمان ماند. یک کاری کردیم که همه طرف بدنمان خوب سرخ شد. خوب مزه گرفت. و بعد همدیگر را لقمه گرفتیم. من از یک طرف، او از یک طرف. صبح وقتی بیدار شدم و کنارم توی خواب گفت اوهووم فکر کردم املت همیشه خوشمزه است. چقدر خوب است صدای نفسهای یک پسر بین خوابها و غلتزدنهایت باشد. و گرمایش. و عرق بدنش. و پوستش توی شب و نورهای محو بدرخشد
.......
میو. میو
یکی از پر مفزترین مثال هایی بود که در مورد ســ ـکــ ـس شنیده بودم.
ReplyDeleteقربانت... رامتین
ReplyDelete