آدمها روی همه چیز برچسب میزنند. برچسب روی شکلات خوشگل است. برچسب روی بستههای فیلم خوشگل است. برچسبی که روی خود آدم میزنند چی؟ به من برچسب همجنسگرا میزنند. به یکی برچسب مسلمان میزنند. به یکی برچسب تروریست. نمیفهمم. نمیخواهم بفهمم. برچسبها چه معنایی دارند؟ چه اهمیتی دارند؟
لم میدهم روی صندلی قطار پردیس و سرم را میگذارم روی شانهي تو و هدفون توی گوشهایم میخروشد. یک آهنگ انگلیسی از همان چیزهایی که خودت برایم آوردهیی. قطار توی چشمهای من نارنجی است. تو خوابیدی. خستهیی. خستهام. شبِ قبلش فقط سه ساعت خوابیده بودم و الان دلم لک زده برای خواب. ولی تا چشمهایم سنگین بشوند ناهار را آوردهاند. تو قاشق پر میکنی از ژله و اول به من میدهی. خانومی که چند متر جلوتر روی صندلیش روبهروی ما نشسته بالاخره ماجرا را باور میکند و از جا میپرد. مهم نیست. هیچ چیزی دیگری مهم نیست. بازو دور بازوی هم حلقه میزنیم و سر بر شانهی هم میخوابیم تا قطار سریعالسیر راهاش را بکوبد و جلوتر برویم
برچسبها مهم نیست. زندگی مهم است. من مهم هستم. تو مهم هستی. نفس کشیدن مهم است
گربهی خل و چل مهم است
مهمانی مهم است
نصف شب وقتی از خانه میزنیم بیرون و تو خمار هستی و بازو انداختهیی دور سفیدی بازویم، وقتی کمی قدم میزنیم و با دوست میخندیم و حرف میزنیم. وقتی من فرق خیابان و پیادهرو را رسما نمیفهمم، حس میکنم همین مهم است. اینکه با هم باشیم. توی شعور و بیشعوری. توی خوبی و بدی. توی زندگی
یک همسر، یک معشوق، یک دوست، یک همراه
کسی که میتوانی سرت را روی شانهش بگذاری و به نفسهایش راه داشته باشی
کسی که به تو اهمیت بدهد و توی چشمهایت را بخواند
نمیدانم بقیه چه جوری زندگیشان را زیر فشار برچسبها و عنوانها میگذرانند. برایشان میجنگند و حتا کشته میشوند. ولی ما فقط میخواهیم نفسهای عمیق بکشیم. کار کنیم. زندگی کنیم. و رها از بندهایی باشیم که جامعه برایمان دوخته
و سال هم نو میشود
و یک جفت خرگوش صورتی روی میز هال است. هدیهی امید که امیدوار باقی بمانیم
میو
میو
به امید میو میو های بی هاپ هاپ
ReplyDeleteواقعا نوشته هاتو دوست دارم
ReplyDeleteبا اجازه لینکت کردم