Sunday, March 23, 2008

براي عبور؟

از يك دريا گذشته اي تا به ساحل يك درياي ديگر برسي. رسيده ام. زمان گذشته است. هفته ها از اخرين باري كه اين صفحه را آپ ديت كردم گذشته است. كنار ساحل خيلج فارس هستم. سه ماه است. زمان گذشته. اين را واقعا مي فهمم. تو هم مي فهمي. دوباره يادت آمد كه من وجود دارم. دوباره بعد از اين همه مدت نام ات را روي گوشي تلفن همراه ديدم كه زنگ زده بودي. صدايت آرام بود. گفت مي آيي مشهد؟ لبخند زدم كه نه. بيايم كه چه؟ و غمگين بود حرف زدن. غمگين بود

اينجا هوا دارد گرم مي شود. مي گويند سال نو آمده. چه اهميتي مي تواند داشته باشد؟ روزها را در كتاب ها هم مي زنم و در تنهايي و در صداهايي كه بعضي وقت ها مي گويند سلام. توي دفترهايم مي نويسم و زمان
...

سه ماه سكوت گذشته است. سه ماه كه هيچ خبري درونم نبود گذشته است
مي خواهم دوباره بنويسم
دوباره خواهم نوشت


رامتين

1 comment: