Saturday, March 19, 2016

جایی توی اتاق


هفته پیش بود تصمیم گرفتم تا آن طرف تخت بخوابم. تخت چوبی دونفره زیر وزنم قرچ و قروچ کرد و گذاشت تا جابه‌جا بشوم. آن طرف تخت را همیشه خالی می‌گذاشتم برای تو ولی خیلی خسته بودم، خیلی دلم گرفته بود، تصمیم گرفتم به آن طرف تخت بروم و بخوابم و فکر کنم که مثلا تو بغل تو هستم. مثل یک جنین توی خودم مچاله شدم و چشم‌هایم را بستم. از آن شب تا حالا آن طرف تخت می‌خوابم، حس احمقانه‌ای دارم که آن طرف تخت گرم‌تر است از این طرف تخت
دیشب بود فکر می‌کردم به آخرین بار که صورتت را دیدم، وقتی نشستی توی مینی‌بوس مرسدس بنز سفید رنگی که تو را تا فرودگاه می‌برد. چمدانت را اول گذشتی و بعد کوله‌پشتی‌ات را و بعد هم نشستی و سر خم کردی به دستگاه پخش موسیقی و موسیقی‌ات را انتخاب کردی، مینی‌بوس روشن شد و راه افتاد و یک لحظه همدیگر را نگاه کردیم و رفتی
دیشب فکر می‌کردم وقتی تو رفتی، ساعت نزدیک به سه صبح بود، من برگشتم، از خیابان تاریک رد شدم، از کنار دوست‌هایم رد شدم که منتظر بودند من حالم چطور است، گفتم خوبم و رفتم به اتاقم، در را بستم و دراز کشیدم
دیشب فکر می‌کردم سال‌هاست توی همان اتاق ماندم و گذاشتم در بسته بماند و از پشت در بسته فقط دارم گوش می‌کنم چه خبر است، گوش می‌کنم که چه می‌گذرد، اهمیتی هم نمی‌دهم
دیشب فکر می‌کردم چطور می‌شود از این اتاق بیرون آمد، فکر می‌کردم اصلا دلم می‌خواهد بیرون بیایم؟
نمی‌دانم، بعد فکر کردم دوربینم را بردارم و کوله‌پشتی‌ام را بردارم و بروم راه بروم. در اتاق را باز کنم و بروم بیرون، نه اینکه برای چند ساعت بروم بیرون، بروم و فقط بروم. سمت شمال، پیاده بروم و ببینم چه روبه‌رویم می‌آید
هرچند نمی‌دانم شمال چه شکلی است، نمی‌دانم وقتی باطری دوربین و موبایلم تمام شد، چطور می‌خواهم شارژشان کنم و نمی‌دانم توی جنگل‌ها چطور می‌شود زنده ماند
بعد فکر کردم کمی صبر کنم، بگذارم کالج تمام بشود، بگذارم کمی بدنم به راه رفتن عادت کند
ولی یک حس قوی دارم، یک حس قوی راه افتادن و پیش رفتن. هرچند حس خوشحالی نیست، یک حس خیلی غمگین و خیلی آشفته است

جامعه دگرباشان جنسی ایران در سالی که گذشت


این مقاله را در صفحه دگرباش وب‌سایت رادیو زمانه بخوانید

در سال ۱۳۹۴، جامعه دگرباشان جنسی ایران با فراز و نشیب‌های گوناگونی روبه‌رو شدند: خبر محکومیت دو نفر به اتهام همجنس‌گرایی به حبس‌هایی طولانی منتشر شد، هرچند آماری رسمی از زندانی‌های دگرباش جنسی در ایران وجود ندارد. در کنار آن، کلینیک‌های ویژه درمان اختلالات جنسی در قزوین راه‌اندازی شدند
همچنین سازمان بهزیستی، لایحه‌ای در حمایت از «افراد مبتلا به اختلالات هویت جنسی» را در وزارت رفاه نهایی می‌کند تا از سوی دولت برای بررسی مجلس شورای اسلامی تقدیم شود و مجتمعی قضایی هم مخصوص افراد تراجنسی در کشور باز شد.
کمیته حقوق کودک سازمان ملل،‌ نظر نهایی خود در موضوع پایبندی ایران به پیمان حقوق کودک منتشر کرد و از ایران خواست تا از حقوق دگرباشان جنسی زیر ۱۸ سال برابر قوانین بین‌المللی امضا شده توسط ایران، پاسداری کند

توقیف به اتهام دفاع از همجنس‌گرایی

سپیده جدیری، شاعر ایرانی مقیم اروپا، ترجمه «آبی گرم‌ترین رنگ است»، کتاب مصور نوشته جولی مارو را به فارسی ترجمه کرد و کتاب توسط نشر ناکجا منتشر کرد.
در اواخر سال ۱۳۹۳، خبر رونمایی دفتر شعر جدید او در تهران تبدیل به یک جنجال رسانه‌ای داخل ایران شد: «اما نکته قابل توجه این است که چگونه مسئولین فرهنگی مجوز برگزاری نشست بررسی شعر کسی که علنا با مبانی دینی و عرفی کشور مخالفت کرده است، را صادر می‌کنند. آن هم در مجموعه دولتی باغ موزه زندان قصر و استفاده از امکانات دولتی!»
مراسم نقد شعرهای جدیری در تهران لغو شد و زمزمه توقیف شعرهایش قوت گرفت. هم‌زمان،‌ بعد از انتشار بیانیه جولی مارو در حمایت از سپیده جدیری، رسانه‌ها و چهره‌های مختلف غیر ایرانی به دفاع از حق آزادی بیان جدیری و حق انتشار نوشته‌ها، شعرها و ترجمه‌هایش در ایران و خارج از ایران پرداختند.

توئیت حامی دگرباشان جنسی که جنجالی شد

در تیرماه ۱۳۹۴، بهرام رادان، بازیگر ایرانی، در پی نامه‌ای به روزنامه کیهان، به خاطر توئیتی که در آن قانونی کردن ازدواج با همجنس در آمریکا را با لغو برده‌داری مقایسه کرده بود، عذرخواهی کرد.
بهرام رادان بعدها گفت: «توئیتم را نوشتم، به حمام رفتم و وقتی برگشتم، همه‌چیز عوض شده بود» (نقل به مضمون).
پس از آن، عذرخواهی مکتوب تسلیم روزنامه کیهان کرد؛ متن توئیت رادان چنین بود: «رای دیروز دیوان عالی آمریکا در قانونی اعلام کردن ازدواج همجنس‌گراها اتفاقی تاریخی بود، شاید به اندازه لغو برده‌داری… از لینکلن تا اوباما…».
برای چند هفته، توئیت رادان و فشارهای تندروها به او خبر رسانه‌های مختلف خارج از ایران  و محور هجوم رسانه‌های داخل ایران بود.

کتاب‌های سالی که گذشت

شادی امین، کتاب «جنسیت x» را منتشر کرد، کتابی در موضوع جامعه دگرباشان جنسی ایران. این کتاب نتیجه پژوهش میدانی «۶رنگ» و «سازمان عدالت برای ایران» در یک دوره سه ساله و با گفت‌وگو با ۱۰۵ تن از اعضای جامعه دگرباشان جنسی ایرانی ساکن داخل کشور، ترکیه و سایر کشورهاست. بیشتر افرادی که با پژوهشگر این کتاب گفت‌وگو کرده‌اند متعلق به جامعه زنان همجنس‌گرا، تراجنسی‌ها، و تراجنسیتی‌های ایران‌اند که یا همچنان در ایران‌ زندگی می‌کنند و یا در مسیر مهاجرت و یا اسکان‌یافته در کشوری دیگر هستند. نویسنده در نتیجه این گفت‌وگوها به این نتیجه رسیده است که نوعی تحمیل سیستمی برای تن دادن به عمل تغییر جنسیت از طریق هورمون‌درمانی یا عمل جراحی وجود دارد که نمود آن اجباری است اما به صورت اجبار به مفهوم «زور فیزیکی» نیست.
سازمان اقدام آشکار جهانی هم کتاب‌ها و برگه‌های اطلاع‌رسانی گوناگونی را منتشر کرد،‌ از جمله کتاب مصور یوسف و فرهاد، دگرباشی جنسی در پیشگاه فقه، قانون و جامعه‌ ایران و ویرایش تازه‌ای از چگونه مسائل دگرباشان جنسی را پوشش دهیم.

مجله‌ها، وب‌سایت‌ها و سازمان‌ها

بعد از تعطیلی مجله «اقلیت» در تیر ماه ۱۳۹۳، در سالی که گذشت مجله‌ای برای جامعه دگرباشان جنسی ایرانی (ماهنامه یا گاهنامه و در قالب پی‌دی‌اف) منتشر نشد، ولی مجله «امید» برای جامعه دگرباش افغانستان اولین شماره‌اش را منتشر ساخت. هرچند مجله «حقوق ما» شماره ۲۳ خود را با موضوع «دگرباشان جنسی و جامعه رنگین‌کمانی‌ها» و مجله مطالعات جنسیت نیز، ویژه‌نامه بدن و سیاست را منتشر کردند.
در کنار این دو ویژه‌نامه، صدای این جامعه بلندتر از قبل در قالب وب‌سایت‌ها شنیده می‌شد: دوجنس‌گرا و ماچولند در کنار رادیو رنگین‌کمان، مطالب خود را عرضه کردند. وب‌سایت همجنس‌گرا آرشیوی از فعالیت‌های چندساله مجله‌ها و رسانه‌های مکتوب دگرباشان جنسی در کتابخانه خود عرضه کرد.
ژوپی‌آ در قالب یک خبرگزاری به فضای نت برگشت و سازمان اقدام آشکار جهانی (ایگل‌هِرک سابق) کتاب‌ها، برگه‌های اطلاع‌رسانی، ویدئوها و جلسه‌های آموزشی خود را عرضه کرد.
سه سازمان ایرکو، شش‌رنگ و آرکیوآر هم فعالیت خود را متمرکز بر مسائل دگرباشان جنسی، از جمله موضوع پناهجویان و پناهندگان دگرباش دنبال کردند.

اخراج استاد دانشگاه به خاطر صدای زنانه

قاسم اکسیری‌فرد، استاد سابق دانشگاه خواجه نصیر طوسی  که به دلیل داشتن صدای زنانه از دانشگاه اخراج شد، استاد فیزیک و تحصیل‌کرده ایتالیا است.
اکسیری‌فرد متعلق به جامعه دگرباشان جنسی نیست اما تبعیضی که با آن مواجه است، زندگی روزمره بسیاری از دگرباشان جنسی است که فیزیک بدن یا هویت‌های جنسیتی با عرف مورد پذیرش سازگار نیست.
اکسیری‌فرد سه هفته پایانی سال ۱۳۹۳ را مقابل دانشگاه خواجه نصیر طوسی به تحصن نشست؛ در این ویدئو او از ماجرای اخراج خود می‌گوید:

دل‌نگرانی‌های پناهندگان ایرانی

موضوع پناهندگی، خبر سال تقریبا تمامی خبرگزاری‌های دنیا بود. هرچند برای جامعه دگرباشان جنسی ایران، خبر احتمال اسکان آنها در کشور ترکیه، بانی دل‌نگرانی‌هایی شد. آن هم در کنار خبرهایی که از خودکشی، تجاوز و حتی قتل پناهجویان دگرباش ایرانی در ترکیه به گوش می‌رسد – خبرهایی که به ندرت توانستند راهی به رسانه‌های فارسی‌زبان باز کنند.

شکستن کلیشه‌ها و هنجارها در محصولات فرهنگی

مستند «زیر تیغ جنسیت» در بی‌بی‌سی فارسی در نسخه‌های فارسی و انگلیسی عرضه شدند. نسخه فارسی این مستند را در این ویدئو تماشا کنید:
ماناو و زمانه هم نشست اینترنتی «شکستن کلیشه‌ها و هنجارها» را به مناسبت جشن افتخار همجنس‌گرایان،‌ دوجنس‌گرایان و تراجنسیتی‌ها در اسکاندیناوی در فضای یوتیوب برگزار کردند.
«آبان و خورشید» فیلم کوتاه ۱۳دقیقه‌ای است که از تصویر اعدام دو جوان همجنس‌گرا در ایرانی ریشه گرفته است. این داستان خیالی، عشق دو همجنس در ایران را به تصویر می‌کشد:
https://vimeo.com/147873227

توجی: خواننده‌ای ایرانی‌-نروژیِ همجنس‌گرا

توجی (نام هنری تورج کشتکار) متولد شیراز است و چند ماهه بود که به نروژ مهاجرت کرد و در آنجا بزرگ شد. به هنر علاقه داشت و در نوجوانی سر از ام‌تی‌وی نروژ درآورد و بعد از آن نماینده این کشور در یورویژن آذربایجان در سال ۲۰۱۲ بود.
در سال ۱۳۹۴ توجی با نماهنگ «پدر» همجنس‌گرایی‌اش را آشکار کرد و تبدیل به چهره‌ای مدافع حقوق همجنس‌خواهان،‌ از جمله جامعه دگرباشان جنسی ایران شد.
در این ویدئو، توجی صحبت از این می‌کند که «حقوق بشر مقدم بر دین» است:

 هفته‌های رنگین‌کمانی فیس‌بوک

تیر ماه سالی که گذشت، به فاصله‌ای کوتاه بعد از حکم دادگاه عالی آمریکا و قانونی شدن ازدواج همجنس‌خواهان در این سرزمین، موجی رنگین‌کمانی شبکه اجتماعی فیس‌بوک را فرا گرفت: این شبکه به اعضای خودش اجازه داد تا تصویر پروفایل‌های خودشان را در نمایی از پرچم رنگین‌کمان قرار بدهند.
برخی از ایرانی‌ها، فرای گرایش جنسی و هویت جنسیتی شخصی‌شان، برای حمایت از حق ازدواج با همجنس و دیگر حقوق مدنی دگرباشان جنسی تصمیم گرفتند تا تصویر پروفایل‌هایشان را رنگین‌کمانی کنند. به دنبال این تصمیم شخصی افراد، چهره‌های مختلف فرهنگی، هنری و سیاسی هم از حق آزادی بیان برای تایید این عمل یا اعتراض به آن استفاده کنند؛ هرچند برخی اظهارنظرها، تبدیل به نوشته‌های همجنس‌گراستیز شد.
روزنامه‌نگارهایی مانند آرش سیگارچی یک تذکر جمعی دادند، «راستش هنوز خیلی‌ها فرق “همجنس‌بازی” و “همجنس‌گرایی” را نمی‌دانند».[۱] پوریا عالمی، روزنامه‌نگار و طنزنویس، سعی کرد نظرهای موافق و کنار هم جمع بزند: «مورد عجیب فیس‌بوک ایرانی این است چیزی را که مساله من نیست مساله من می‌کند و چیزی را که مساله من است عادی نشان می‌دهد.»
برخی مانند شروین وکیلی، نوشته‌ای طولانی در مخالفت نوشتند: «اعتراف می‌کنم دگرجنس‌خواه هستم و با ازدواج همجنس‌گرایان مخالفم! …» یا مانند علی عبدی، نوشته‌های طولانی در موافقت نوشتند: «آدم‌ها پیچیده‌تر از آن هستند که در یک یا چند کلمه توصیف شوند. مساله همجنس‌گرایی نیز به‌اندازه‌ی کافی در فضای مین‌استریم [جریان اصلی] فارسی‌زبان مورد بحث قرار نگرفته،‌ و این گفت‌وگوها در نهایت به کار آگاهی‌بخشی و افزایش رواداری میان ما خواهد آمد.»
صبا آذرپیک، روزنامه‌نگار، از عنوان حق آزادی بیان برای مخالفت با همجنس‌گرایی سود برد: «… اگر ایرانی باشی و مخالف هجنس‌گرایی، توهین آزاد است اصلا غلط می‌کنی مخالف باشی، لطفا با یک سرچ ساده نظر مخالفان همجنس‌گرایی در اروپا و آمریکا را بخوانید.» در مقابل، فرشته مولوی، نویسنده، بحث را به زبان کشاند تا یادآور شود بایستی در معنای کلمه‌ها، پیش از استفاده از آنها، فکر کنیم: «… در کنار این اما در میان مردم (از هر گروه و هر سطح) همچنان واژه‌های تحقیرآمیز یا دارای بار منفی به کار می‌رود (تا حدی که حتا در دو فرهنگ معتبر «هزاره» و «پویا» هم «همجنس‌باز» و نه «همجنس‌گرا» آمده است) …»
شمس آقاجانی، شاعر، نوشت، «امان از این جماعت رنگی!» و در مقابل سپیده جدیری گفت، «اگر نام‌اش جَوگیر شدن هم باشد، جَوگیر شدن کاربران ایرانی فیس‌بوک در حمایت از حقوق اقلیت‌های جنسی را همان‌قدر دوست دارم که سبز شدن عکس پروفایل‌هایمان به هنگام جنبش سبز.»

اولین همیاری به نام سازمان اقدام آشکار جهانی

سازمان اقدام آشکار جهانی (ایگل‌هرک سابق)، در سال گذشته اولین برنامه همیاری (Scholarship) متمرکز برای ایرانیان مدافع حقوق دگرباشان جنسی را عرضه کرد. نتیجه این همیاری، وب‌سایت‌هایی مانند پایگاه اطلاعات سینمایی دگرباشان، کتاب‌هایی مانند آلبوم زندگی دگرباشان جنسی، برون‌آیی یا آشکارسازی و نماهنگ احکام لزبین بودند. اطلاعات بیشتر در مورد پروژه‌هایی به سرانجام رسیده را در این لینک می‌توان یافت.
نماهنگ «احکام لزبین» شناور است بین تم‌های عاطفی، همجنسگرایی، ایمان، احکام دینی و هنجارهایی که زنی لزبین و مومن را نمی‌پذیرند. آدلر رناتا، ۲۳ ساله، خواننده موسیقی رپ و ساکن کاناداست. او در این ترانه سعی می‌کند تصاویر هنجاری را به هم پیوند بزند و با گنجاندن زنی لزبین در این تصاویر، «در و دیوار ذهن‌ها را بشکند»:
پانویس:
[۱] – تفکیک بین همجنس‌گرایی و همجنس‌بازی تفکیکی برخواسته از نیازهای خود جامعه همجنس‌گرایان ایرانی است. این تفکیک این گونه تعریف می‌شود که هر آنکس که گرایش جنسی به همجنس دارد و خود این گرایش را به رسمیت می‌شناسد، همجنس‌گراست و هر آنکس که با همجنس خود رابطه جنسی دارد اما این را یک گرایش نمی‌داند، همجنس‌باز است. این تفکیک مبنایی در نظریه جنسیت و گرایش جنسی (نظریه کوییر) ندارد و صرفا یک تفکیک قراردادی است که از خواستگاهی می‌آید که مایل است گرایش جنسی به همجنس به عنوان کنشی و انتخابی اخلاقی رسمیت یابد. اضافه بر این، از آنجا که همجنس‌باز در تاریخ معاصر ایران به عنوان واژه‌ای برای تحقیر دیگری استفاده می‌شده است، بسیاری تذکر می‌دهند که نباید از آن استفاده کرد. برخی دیگر نیز بر این باور هستند که اگر چنانچه واژه همجنس‌باز به قصد توهین استفاده نشود، دیگر این واژه توهین‌آمیز نیست. استفاده از این دو کلمه بستگی به زمینه محتوایی آن دارد و این نهی‌کردن‌ها از به کار بردن یکی به جای دیگری، معمولا تصمیم‌های قراردادی و جمعی است [توضیح ویراستار متن].

Sunday, March 06, 2016

در جست‌وجوی گشودگی: جامعه دگرباشان جنسی و انتخابات ۷ اسفند


این مقاله را همراه با ویدئوی ضمیمه صحبت‌های همجنس‌گرایانه ستیز محمد خاتمی در بخش دگرباش وب‌سایت رادیو زمانه بخوانید

قبل از انتخابات ۷ اسفند ۱۳۹۴ مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان ایران، آنچه برای بخشی از رای‌دهندگان ایرانی لیست امید بود، توسط صاحبان قدرت لیست انگلیسی خوانده شد. با گذر چند روز فاصله از انتخابات، موضوع تخریب انتخابات مطرح شد، به صرف آنکه رای مردم مانع ورود چند چهره نام‌آشنای صاحب قدرت به دو مجلس شده است.
در همین راستا، یکی از شاخه‌های سپاه، علیه مردم تهران بیانیه صادر کرد و آنان را مردم کوفه خواند. چهره‌های مختلف سیاسی خواستار تحقیق در موضوع تخریب انتخابات شدند. در کمتر از یک هفته از اعلام نتایج انتخابات در تهران، نرم‌افزار تلگرام به سانسورهای رسانه‌های داخلی ایران اضافه شد و هم‌زمان، محمد خاتمی از شرکت در عروسی دختر موسوی و رهنورد منع شد و شایعه حبس خانگی او شدت گرفت.
با تمامی این‌ها، آنچه بخشی از مردم ایران در نقض مکرر حقوق شهروندی‌شان در انتخابات گذشته تجربه کردند، مانند اینکه مردم کوفه خطاب شدند و رای آنها تخریب انتخابات خطاب شد، تجربه‌ای آشنا برای جامعه دگرباشان جنسی ایران است که نه سهمی در میان کاندیدهای انتخاباتی دارند، نه اجازه داده می‌شود تا مصائب و مشکلات آنان در انتخابات مطرح شود و برایشان راه‌حلی سنجیده شود.
هرچند دگرباشان جنسی با مانع جرم‌انگاری روابط جنسی‌شان در قانون جدید مجازات اسلامی روبه‌رو هستند، ولی این جامعه قربانی این جرم‌انگاری نشده است و در دهه گذشته تلاش کرده است تا بحث افراد همجنس‌گرای مرد و زن، دوجنس‌گرایان، تراجنسی‌ها و میان‌جنسی‌ها را به بحث‌های داخل کشور تزریق کند.
همان‌طور که اینترنت راهگشای رای آوردن «لیست امید» در شهرهایی مانند تهران بود، در یک دهه گذشته، اینترنت به دگرباشان جنسی ایرانی اجازه داده است تا فضایی برای حضور خود در میان بحث‌های جامعه ایرانی بیابند. ولی آیا در انتخابات گذشته، فضا برای مطرح کردن مشکلات این بخش از جامعه ایرانی باز شده بود؟ آیا دولت حسن روحانی اجازه داده است تا این بخش از جامعه ایرانی بتواند جلو بیاید و بگوید ما وجود داریم، بایستی وجود داشتن ما دیده بشود، باید بگذارید تا خوب یا بد، درباره ما صحبت بشود؟
فضای ناامید کننده بدتر می‌شود
در نگاهی کلی، فضا برای جامعه دگرباشان جنسی ایران آنچان بسته و ناامیدکننده است که در موضوع شهروندان ایرانی این جامعه و مطرح شدن مسائل آنان در انتخابات گذشته، زینب‌ پیغمبرزاده از وب‌سایت دوجنس‌گرا می‌گوید: «به‌نظرم فضای سیاسی رسمی ایران آن‌قدر بسته است که اصلا این بحث برایم به کل بی‌معنی است
فردریک پدرام از وب‌سایت همجنس‌گرا حتی معتقد است فضا از آنچه پیش‌تر بود هم بدتر شده است: «در دوران احمدی‌نژاد، حتی در اوج بگیر و ببندهای سیاسی، هنوز جلساتی در مورد اقلیت‌های جنسی در مراکز بهزیستی ایران تشکیل می‌شد و ما به عنوان فعالان همجنس‌گرا در آنجا جولان می‌دادیم. هنوز اینجا و آنجا هرازگاهی مصاحبه‌ای از متخصصی در ایران منتشر می‌شد که در مورد همجنس‌گرایان اطلاعات درست‌تری ارائه می‌کرد؛ وب‌نویسی اقلیت‌های جنسی در اوج خود قرار گرفته بود و خلاصه اینکه هنوز جامعه اقلیت‌های جنسی حرکتی رو به جلو از خود نشان می‌داد
هرچند فضا با آمدن روحانی تغییر کرد، به گفته پدرام کیفیت وب‌نویسی افت کرد: «به فاصله کمی پس از روی کار آمدن دولت روحانی موج دستگیری و انتشار عکس از افرادی که به جرم عضویت در گروه “همجنس‌بازی و شیطان‌پرستی” بازداشت شده بودند به راه افتاد.» او در ادامه می‌گوید: «خواندن بخش آگهی‌های دوست‌یابی سایت همجنس‌گرا با بیش از ۵۷هزار آگهی به من نشان می‌دهد که تصویر انسان همجنس‌گرا در حال رنگ باختن و تبدیل شدن به یک وسیله جنسی است که خود را زن پوش یا فاعل معرفی می‌کنند. این یعنی بازگشت همجنس‌گرایان به دوران قاجار در ایران
پدرام البته نگران کارآمدی برخی چهره‌های اصول‌گرای مجلس شورای اسلامی مانند علی مطهری و محمدرضا عارف است: «این افراد کارآمد، ضدِ همجنس‌گرایان و خواهان اسلامیزه کردن جامعه ایران هستند. با این تفاوت که بر خلاف افراد تندرو که فقط می‌توانستند شعار دهند و اقداماتشان معمولا نتیجه عکس حاصل می‌کرد، شخصیت‌هایی مانند علی مطهری حقیقتا این ظرفیت را دارند که با میانه‌روی و تدبیر، ایدئولوژی اسلامی را با موفقیت در ایران گسترش دهند و از جمله سیاست‌های همجنس‌گراستیزانه بسیار موثرتری را به اجرا بگذارند
در آسمان تیره به دنبال رنگین‌کمان تغییر باشیم
حسین علیزاده، مسئول بخش شمال آفریقا و خاورمیانه در سازمان اقدام آشکار جهانی (ایگل‌هِرک سابق) می‌گوید: «روحانی در طول دوران ریاست‌جمهوری‌اش، کاری مثبت یا منفی در موضوع دگرباشان جنسی ایران انجام نداده است. به‌رغم آنکه او دیدگاه‌های آزادی‌خواهانه‌تری در موضوع‌هایی مانند آزادی بیان،‌ انتخابات، دسترسی به اطلاعات اینترنتی، حمایت از حریم شخصی افراد و رابطه آزادانه‌تر با دیگر کشورها دارد، ولی دولت روحانی حقوق جامعه دگرباشان جنسی را مسئله‌ای جدی در نظر نمی‌گیرد
علیزاده می‌گوید دولت روحانی همانند دولت‌های پیشین، آشکارا به همجنس‌گرایی طعنه نزده است، هرچند جلوی حمله دیگر سیاستمدارها به همجنس‌خواهی را هم نگرفته است. با این‌ وجود مسئول بخش شمال آفریقا و خاورمیانه در سازمان اقدام آشکار جهانی بر این باوراست که اگر چنانچه ایده‌های روحانی در مورد آزادی بیان، حرمت حریم خصوصی، و دسترسی به اطلاعات آزاد محقق شود، بسیاری از افراد از جمله جامعه دگرباشان جنسی از فضای باز شده در جامعه سود می‌برند.
در پایان، علیزاده با اشاره کمک‌های احتمالی مجلسی میانه‌روتر به گسترش جامعه مدنی می‌گوید: «جنبش حقوق جنسی در ایران بایستی همین‌الان بتواند بحثی آزاد در سطح جامعه پیرامون آناتومی بدن، حقوق جنسی و آزادی افراد برای عشق‌ورزیدن را شروع کند. این حقوق از فرآیندهای سیاسی جوانه نخواهد زد. ایران،‌ نیازمند جنبشی اجتماعی و فرهنگی است که بتواند چنین بحثی را گسترش دهد و شهروندان را وادار سازد تا نظرشان در این مسائل را بی‌پروا بیان کنند و تابوهای حاکم و کلیشه‌های اجتماعی موجود را به چالش بکشند
مبارزه همیشه وجود دارد
یاور خسروشاهی، فعال همجنس‌گرا، در نگاهی مشابه علیزاده، معتقد است تغییر تا زمانی حاصل نمی‌شود که قوانین مجازات اسلامی بر پایه شریعت نوشته شده باشند، هرچند بایستی نگاهی امیدوار به شرایط موجود داشت: «باید راه جدیدی پیدا کنیم که چه فضا باز شود چه نشود، بتوانیم راه خود را پیش ببریم و به مبارزات خود ادامه دهیم
خسروشاهی می‌گوید در بسیاری کشورها، در تاریخ مبارزات دگرباشان جنسی، تغییر واژه همجنس‌باز و لواط (Sodomy) به همجنس‌گرا اهمیتی تغییر دهنده داشته است، «در دو سال گذشته، واژه همجنس‌گرایی به طور رسمی از طرف حاکمیت به‌خصوص در قانون مجازات اسلامی استفاده شده است.
او ادامه می‌دهد: «ما در خارج از ایران این مزیت را داریم که علنی حقمان را از جامعه طلب کنیم و بخواهیم که روشن کند این شهوت همجنس‌گرایانه که در قانون مجازات اسلامی مصوب ۹۲ ازش نام برده شده، آیا همان عشقی‌ نیست که باعث آوارگی بخش بزرگی‌ از آینده ایران در خارج از کشور شده است؟»
سوال خسروشاهی، سوال‌های بیشتری را همراه خودش پیش می‌کشد: «آیا همان خدایی که شما به آن باور دارید این عشق را در ما جاری نکرده است؟ اگر به عنوان مریضی روانی‌، همجنس‌گرایی در سازمان نظام وظیفه به عنوان دلیل معافیت پیشنهاد شده است، آیا جرم دانستنش خلاف اخلاق نیست؟ آیا شما مریض را به دلیل مریضی‌اش اعدام می‌کنید؟ آیا وزیر بهداشت و درمان نباید درباره این مرض عشق و اعدام عشاق، نظری رسمی بدهد؟»
خسروشاهی دولت روحانی را موثر در سرکوب بیشتر همجنس‌گرایان ایرانی می‌شناسد: «در سال ۹۲ قوانین مجازات اسلامی بازنگری و مجازات‌ها سختگیرانه‌تر و مبهم نیز تصویب شد. مجازات “فاعل” در صورت مسلمان بودن تخفیف پیدا کرده است ولی‌ برای “مفعول” همچنان احتمال حکم اعدام باقی‌ است. برای اولین بار در متن قانون از واژه همجنس‌گرایی در قالب یک جرم استفاده شده است
خسروشاهی در پایان می‌گوید: «نمی‌توان منتظر ماند که دولت یا مجلس یا قوه قضاییه توضیحی با اراده خود در این مورد بیان کند، بلکه این ما هستیم که باید به هر طریقی پیگیر باشیم؛ مانند نماینده‌هایی‌ که بهشان رای داده‌ایم. در صورتی‌ می‌توانیم کنشی فعال در فضای سیاسی ایران داشته باشیم که بدانیم چه چیزهایی را می‌خواهیم تغییر بدهیم و برای آن‌ راه‌حل داشته باشیم
تفاوتی بین خاتمی و احمدی‌نژاد نیست
محمد احمدی‌نژاد در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک، یکی از مشهورترین جمله‌های دوران ریاست‌جمهوری خودش را گفت: «ما در ایران مثل شما همجنس‌گرا نداریم». در حالی نقل‌قول احمدی‌نژاد همچنان بعد از چندین سال در رسانه‌های مختلف به عنوان مثالی بر سرکوب جامعه دگرباشان جنسی ایرانی ذکر می‌شود که محمد خاتمی نیز در  دوران ریاست‌جمهوری خودش، همجنس‌گرایان را منحرف خطاب کرده بود و جامعه را نیازمند اعدام آنها شناخته بود.
هوداد طلوعی، روان‌شناس، می‌گوید: «به نظر من حتی اصطلاح‌طلب‌ترین افرادی که در نظام جمهوری اسلامی کار می‌کنند هم نظر مثبتی نسبت به همجنس‌گرایی و دیگر دگرباشان جنسی ندارند. دگرباشان جنسی نه در دولت خاتمی،‌ و نه در دولت روحانی به حقوق جنسی و تولید مثل، دست پیدا نکردند
طلوعی، حضور مردم در انتخابات را بیشتر از هرچیزی در بی‌پناهی آنان در موضوع اقتصاد می‌بیند: «در حقیقت به نظر من بعد از تجربه‌های تلخ انتخابات ۱۳۸۸، آنچه باعث شد مردم نسبت به افرادی مثل رفسنجانی یا روحانی تمایل پیدا بکنند، مشکلات اقتصادی و استیصال گسترده در جامعه ایران بود. اما جمهوری اسلامی حرفی برای گفتن در زمینه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ندارد
او معتقد است نه این دولت، نه مجلس آینده، کاری موثر در تغییر شرایط برای دگرباشان جنسی ایران انجام نخواهد داد: «این حکومت پایه‌های خودش را بر اساس مخالفت خودش با آزادی زنان و اقلیت‌های جنسی بنا نهاده و اسمش را حفاظت از ارزش‌های خانواده گذاشته است. بنابراین نه از دولت روحانی،‌ نه از هیچ مجلسی می‌توان انتظار داشت که قدم مثبتی در جهت بهبود وضعیت زندگی اقلیت‌های جنسی و یا حتی حقوق زنان بردارند
جامعه دگرباشان جنسی ایران، در فضای بسته و ناامید موجود، به دنبال راهی تازه می‌گردد تا به جای سرکوب، گفت‌وگویی امیدوار کننده وضع کند. این جامعه رودررو با مانعی بزرگ است: قوانینی که صرف وجود این افراد را جرم‌انگاری کرده‌اند. همچنین جامعه‌ای که بر پایه سنت و مذهب، حضور آنان را پس می‌زند. با تمامی این‌ها، این جامعه می‌خواهد حضور خودش را تثبیت کند.
برای این بخش از جامعه، زمان آن رسیده است که جامعه ایرانی، رودرور با تنگناهای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به بازنگری گسترده‌ای دست بزند و همان‌طور که مانع حضور برخی چهره‌های افراطی در دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان شد، مانع از بسط‌ یافتن پیش‌تر نظریه‌هایی افراطی شود که انسان‌ها را به صرف عاشق شدن،‌ مجازات می‌کنند و این مجازات را بر تمامی ایرانیان،‌ خواه دگرجنس‌گرا یا دگرباش، جاری می‌کنند. وقت آن است که انسان بودن، جایگزین نظریه‌های افراطی شود و درب‌ها به روی افراط‌گرایی بسته شود، همان‌طور که به‌تدریج درب‌ها بر چهره‌های افراطی بسته می‌شوند.

مروری بر رمان «اتاق جادار گنجه» نوشته عبدی نظامیان



این مرور را همراه با ویدئوهای ضمیمه در بخش دگرباش وب‌سایت رادیو زمانه بخوانید

عبدی نظامیان در اولین رمان خود، تنها بازگوکننده روایتی ساده از زندگی یک همجنس‌گرای ایرانی‌-آمریکایی نمی‌شود، بلکه تلاش می‌کند تصویری واقع‌گرایانه از اضطراب‌های زندگی یک همجنس‌خواه مقیم لس آنجلس ارائه دهد.
رمان «اتاق جادار گنجه» (The Walk-In Closet)، در نگاه اول، داستان در داستانی است از زندگی یک خانواده ایرانی ثروتمند در کالیفرنیا و در نگاه دوم، چشم‌انداز راوی کتاب، کارا واکر (Kara Walker)، یک زن آمریکایی به یک همجنس‌خواه  ایرانی-آمریکایی در گنجه است.
کارا ریشِ بابی (Bobby) است. ریش یک اصطلاح امروزی و عامیانه است برای آدمی دگرجنس‌گرا که ادای شریک زندگی یک انسان همجنس‌گرا را درمی‌آورد که درون گنجه زندگی می‌کند، ولی جلوی بقیه همراه جنس مخالف خودش می‌آید تا همه فکر کنند این دو با هم هستند و سوال‌‌های سخت درباره زندگی شخصی این دو نپرسند.
بابی (کیوان) درون گنجه است: به خانواده و دوست و آشنا، برون‌آیی (کامینگ-اوت) نکرده است. روزها در ظاهری خندان در کنار دوستِ دخترش کارا ظاهر می‌شود و در نهان، با اعتیادی به سکس نهفته در نرم‌افزارهای امروزی دوست‌یابی، از آغوش یک مرد به آغوش دیگری می‌رود.
خانواده بابی در اولین سال‌های بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به آمریکا آمده‌اند. در ابتدا وضع مالی خوبی نداشتند، ولی پدر بابی توانست با تمرکز و سرمایه‌گذاری بر فروش ماشین، به ثروتی هنگفت دست پیدا کند و زندگی ایده‌آل خودش را برای خانواده‌اش نقش بزند. هرچند درگذشت برادر بابی، نقطه‌ای تلخ بر زندگی آنان باقی گذاشته است.
گنجه‌ گنده‌ ایرانی
کارا در سرتاسر رمان نمی‌تواند تعجب خودش از ثروت و تجمل زندگی ایرانیان مقیم کالیفرنیا را پنهان نگه دارد. از شروع رمان که مادر کیوان، کفشی گران‌قیمت به او هدیه می‌دهد تا نیمه رمان که درگیر خانه ویلایی بورلی هیلز هستند که والدین کیوان می‌خواهند به این زوج هدیه بدهند،‌ به این امید که این دو زندگی مشترک‌شان را به سطحی بالاتر بکشانند: بالاخره با هم ازدواج کنند. در تمامی این فصل‌ها، کارا مانده است که چطور زندگی این خانواده به این شکل ممکن است و آخر چرا؟ چرا آنها به این شکل زندگی می‌کنند؟
هرچند سوال نهفته در رمان چیز دیگری است:‌ زندگی ایده‌آل قرن بیست‌ و یکمی چه می‌تواند باشد؟ یک خانه‌ی خوب دوبلکس در یکی از محله‌های خوب لس‌آنجلس، والدینی که به تو اهمیت بدهند، ثروت کافی، در آن حد که لازم نباشد دنبال کاری جدی باشی و همیشه حساب‌هایت صاف بشوند، یک همراه خوب برای زندگی‌ات آیا تمامی این‌ها کافی است تا زندگی ایده‌آل یک جوان امروزی و همجنس‌خواه در کالیفرنیا باشد؟
جواب این سوال ساده نیست،‌ چون هر خانواده‌ای رازی برای خودش دارد و برخی رازها لایه‌هایی سنگین از عذاب‌وجدان، سوال و ناآرامی همراه خودشان دارند. تا نیمه رمان خواننده فکر می‌کند درگیر داستان همجنس‌خواهی بابی است، ولی درنهایت می‌بیند خانواده عبادی، به جز همجنس‌خواهی پسرشان، کلی چمدان باز نشده در گنجه‌هایشان پنهان نگه داشته‌اند.
تنهایی رابطه با همجنس
داستان شخصیت‌های کتاب شاید در اولین نگاه شباهت‌های زیادی به زندگی نویسنده نشان دهد، هرچند برای عبدی نظامیان، یک اثر صرفِ یک رمان است. خود می‌گوید از جنبه‌های زندگی ایرانیان کالیفرنیا الهام گرفته است تا بازگوکننده روایتی از زندگی نسل دوم مهاجران باشد.
مهاجرات تبعات خودش را بر هر خانواده‌ای می‌گذارد. در خانواده عبادی، لیلا، مادر خانواده، زندگی گذشته را گوشه‌ای به خاک سپرده و یک زندگی خانوادگی تازه برای خودش خلق کرده، از جمله اینکه تاریخچه‌ای تازه برای زندگی گذشته‌اش در ایران آفریده است.
پدر خانواده، حسین، تلاش می‌کند به جای رودرویی با حرف‌های نهفته خانواده، همه‌چیز را با پول حل کند: میهمانی‌های پرشکوه‌تر، هدیه‌های گران‌قیمت‌تر، کارت‌های کردیت دست پسرش تا حساب‌های زندگی‌اش را با آن صاف کند، هدیه‌های مختلف به دوست و آشنا هرچند تمام تلاش خودش را می‌کند تا سرش توی تلویزیون و روزنامه‌اش باشد و نگاهش بالا نیافتد به آنچه روبه‌رویش می‌گذرد.
زندگی خانواده عبادی یک بازی بزرگ است و کارا هم در آن گیر افتاده است. از یک سو به راستی عاشق بابی است و از سویی دیگر سعی دارد زندگی خودش را جمع کند: هم از لحاظ خانوادگی، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ جنسی.
این وسط بابی آموزگار او می‌شود تا به او رابطه جنسی بدون احساس‌های عاطفی را بیاموزد:‌ چطور با یک نفر بیامیزی و با او نمانی. هرچند حتی بابی هم نمی‌تواند خیال کند، کارا از طریق اینترنت چه کسی را پیدا می‌کند، با او می‌‌آمیزد و درب دیگی را باز می‌کند که در آن تمامی گند زندگی خانواده عبادی برای دهه‌ها پنهان باقی مانده است.
حالا بوی گند، آنچنان همه جا را پر می‌کند که همه،‌ تک به تک اعضای خانواده مجبور می‌شوند تکانی به خودشان بدهند،‌ از جایشان بلند بشوند و بعد از دو دهه، جواب چند سوال اساسی را به خودشان و به همدیگر بدهند.
در تقابل فرهنگی
ایرانی‌ها در زندگی خارج از ایران چقدر تغییر می‌کنند؟ جواب آن ساده است: خیلی. ولی این تغییر آن‌قدر کافی است تا بتوانند گرایش و هویت جنسی فرزند خودشان را قبول کنند؟ جواب سوال را می‌توانید در انتهای رمان پیدا کنید.
هرچند در فاصله فصل‌های کتاب،‌ نویسنده فقط مساله تغییر در خانواده‌ای ایرانی را به کاوش نمی‌نشیند. او درد نهفته کمبودهای زندگی را نشان می‌دهد که در بابی تشنگی جنسی و در لیلا تشنگی مصرف‌گرایی؛ خرید هر چیز گران‌قیمت و مارک‌دار.
نظامیان سراغ چمدان‌هایی می‌رود که خانواده در گنجه زندگی‌شان کنار گذاشته‌اند تا روزی باز کنند،‌ ولی هر سال می‌گویند سال بعد سراغش می‌رویم. او از کارا سود می‌جوید تا خانواده را وادار کند تغییر را امتحان کنند.
کارا، شخصیتی غربی دارد و نمی‌تواند قبول کند که با زندگی خودش راحت نباشد. برای چند سال می‌توان او را با خانه و ماشین و بی‌حساب و کتاب خرج کردن در بند این بازی نگه داشت، ولی بالاخره صبر او لبریز می‌شود و به جست‌وجوی جاهای خالی زندگی خانواده عبادی می‌رود و در هر گام رازی پیدا می‌کند که چشم‌هایش را گشاد می‌کند، تا درنهایت، راز اصلی خانواده را می‌یابد. اینکه چطور می‌توان در ساحل غربی آمریکا زیست، ولی هر لحظه زندگی را رنج کشید از آنچه گذشته است و آنچه می‌گذرد.
درباره نویسنده
عبدی نظامیان، نویسنده‌ ایرانی‌کانادایی، به همراه شریک زندگی، دو پسر و سگ‌شان در لس آنجلس زندگی می‌کند. کار اصلی‌ او نگارش فیلمنامه‌ برای هالیوود است، پیش از این او فیلم کوتاه «انقلاب / Revolution» را هم نوشته و کارگردانی کرده است.
این فیلم کوتاه، زندگی یک نوجوان ایرانی همجنس‌خواه در لس آنجلس، در اولین سال‌های بعد از انقلاب در ایران را نشان می‌دهد. وقتی او مجبور است با مهاجرت بسازد، هویت و گرایش جنسی خودش را قبول کند و خانواده‌اش را از درون تغییر بدهد.