ماهی: این پست، قسمتی از حقیقیترین بخشِ درونام است و همچنین یک تشکر از «رامتین» که باز هم در بدترین شرایطِ روحی، به دادم رسید و اجازه داد در وبلاگاش بنویسم. این نوشتهها، و این چهار پستی که در وبلاگ «پسرهای کوچه پشتی» نوشتهام، آنقدر در من موثر بودند که باعث شدند -بعد از یک وقفهی چند ماهه- تصمیم به ایجاد وبلاگِ شخصی بگیرم. این نوشتهها کمک کردند تا برگردم و شاید بتوانم مثل قبل بنویسم. بدون اینها جراتِ برگشتن نداشتم. حتمن میفهمید که بودن، خیلی ترسناکتر از نبودن است، نه؟ البته نمیخواهم اینجا را ترک کنم. کمتر از حالا، اما گهگاهی شعرها و داستانهایم را در «پسرهای کوچه پشتی» به اشتراک خواهم گذاشت. باز هم از رامتین و همچنین شما، که مرا خواندید ممنونام
1
جاشوها لب ساحل
تورها را میکشیدند
و به آوازی آشنا
سر داده بودند
نام تو را
جاشوهای همین بندر را میگویم
که سر بچرخانی
ساحلاش پیداست
صدفهای کوچکاش ولی، نه
و من
ماهیِ کِز کرده در اعماق
دلم نیامد
اهلغرقِ این تورها نباشم
وقتی به آواز میخواندند
نام تو را.
2
ماهی دریای آزاد هم که باشم
دلم برای کاپیتانام تنگ میشود
آنگاه که ایستاده بود بر عرشه
با لباسی سفید
و یک آغوش، عمیقتر از دریا
من خانهام را ترک کردم
و کشتی هم مرا
3
هنوز مبهوتِ خداحافظی هستم
وقتی انفجار
تنها یک بوسه بود
و دستهای یخ کردهی من
با مفصلهایی زنگ زده
در پسِ لرزشهای ابدی
به سکون میمردند
4
من خوردم، آنقدر زیاد
که فراموشات کنم
نشد
نشد
نشد
و پسرانی تیره
جلوتر میرقصند
میان سبزها
سرخها
آبیها
نورهای آبی را بیشتر دوست دارم
میریزند روی تنام
که خیس از ترس و
در آغوش تاریکی است
غرقام میکنند
غرقام میکنند
غرقام میکنند
خیلی خوبن
ReplyDeleteخیلی
منم امیدوارم خودت مستقل بشی و یه وبلاگ بسازی و توش بنویسی.همیشه شاد باشی
ReplyDeletewww.eshaareh1.bloghaa.com
سلام عزيز
ReplyDeleteآري من هم شرايط امروز آنجا را دنبال مي كنم و سخت نگرانم. يادت مي آيد قبل از انتخابات با هم حرف زديم. باورت مي شد چنين نتيجهاي پيش بيايد؟
و بعد گلم چرا با دقت نگاه نكردي به وبلاگم من كه از تو هم گفته بودم و تازه لينك هم داده بودم. ( انگار حواست خيلي پرته!!!(
شاد باشي گلم
برات آرامش مي خوام
براي من هم دعا كن گلم