همین یادداشت را در وبلاگ آرامگاه زنان رقصنده و در پرونده همجنسگرایی و پرسشهای کودکان بخوانید
بچه را به شیرینیپزی دعوت کنیم
صحبت از همجنسگرایی با بچهها، سوژهای جدا از گفتگوی بزرگتر و مفصلتری نیست که در آن از برابری انسانها، حق انتخاب فردی، مسوولیتپذیری صحبت کرد و در این میانه از مباحثی مانند قلدری (bullying) هم گفت، همانطور که آرد و تخممرغ هم به تنهایی تبدیل به یک شیرینی نمیشوند: باید در کنار دیگر مواد لازم قرار بگیرند، رویشان کار بشود و درنهایت بشوند یک شیرینی خوشگل و خوشمزه، مثلا بشوند یک نان زنجفیلی.
صحبت از همجنسگرایی با بچهها، سوژهای جدا از گفتگوی بزرگتر و مفصلتری نیست که در آن از برابری انسانها، حق انتخاب فردی، مسوولیتپذیری صحبت کرد و در این میانه از مباحثی مانند قلدری (bullying) هم گفت، همانطور که آرد و تخممرغ هم به تنهایی تبدیل به یک شیرینی نمیشوند: باید در کنار دیگر مواد لازم قرار بگیرند، رویشان کار بشود و درنهایت بشوند یک شیرینی خوشگل و خوشمزه، مثلا بشوند یک نان زنجفیلی.
این یک مثال غیر ایرانی است که با یک شیرینی موضوع بزرگ گرایش و هویت
جنسی را به زبانی ساده برای بچه توضیح داد. در مثال غربی، از یک شیرینی زنجفیلی
استفاده میکنند. این مدل شیرینیها به شکل سنتی، قرنهاست در ظاهر یک آدم پخته میشوند.
برای همین برای بچهها آشنا هستند. ولی میشود همین را به فرهنگ خودمان تبدیل کرد
و در فرهنگ فارسیزبان هم میشود فهمید در بافت خانواده ما چه مدل شیرینی، کلوچه
یا نان محبوب بچههاست و از همان استفاده کرد.
پیشنهاد من این است که بچه را برای پختن همین شیرینی، کلوچه یا نان
محبوب خانوادهتان کنار خودتان دعوت کنید تا در حین پختن شیرینی و بعد آن، با هم
حسابی صحبت کنید. این یک بازی بامزه میشود که جهتگیری خاصی هم ندارد: بگذارد بر
اساس گفتگوی جمعیتان پیش برود. از حرفهای معمولی روزانه شروع کنید و در کنارش
سعی کنید با شیرینی شخصیتپردازی داشته باشید: مثلا هدف را این بگذارد که یک
شیرینی درست کنید که یک اسم هم داشته باشد، هر اسمی که برای بچه خانواده شما بیشتر
معنا میدهد، میتواند مسعود باشد، یا زهرا یا پارلاماتیندا. بستگی دارد توی بافت
خانوادگیتان چه اسمی فضا را بازتر کند برای صحبت جدیتر. و بعد باید با صبر و
آرامش، گفتگو را دنبال کرد.
قبل صحبت با خودمان خلوت کنیم
با خودمان رک باشیم: صحبت سادهای در پیش نیست. حرف امروز شما میتواند یک عمر بر بچهتان تاثیرگذار باشد. در این بحث هم شمای پدر، مادر، خواهر یا برادر بزرگتر باید با این واقعیت روبهرو بشوید که بچه شما هم مثل هر آدم دیگری هویت و گرایش جنسی خودش را خواهد داشت. بچه شما هم عاشق میشود و در عشق شکست میخورد. بچه شما هم انتخابهای اشتباه خواهد داشت، اشتباه هم خواهد داشت، مثل هر آدم دیگری.
با خودمان رک باشیم: صحبت سادهای در پیش نیست. حرف امروز شما میتواند یک عمر بر بچهتان تاثیرگذار باشد. در این بحث هم شمای پدر، مادر، خواهر یا برادر بزرگتر باید با این واقعیت روبهرو بشوید که بچه شما هم مثل هر آدم دیگری هویت و گرایش جنسی خودش را خواهد داشت. بچه شما هم عاشق میشود و در عشق شکست میخورد. بچه شما هم انتخابهای اشتباه خواهد داشت، اشتباه هم خواهد داشت، مثل هر آدم دیگری.
ولی الان صحبت از آینده نیست: الان شما میخواهید بچهتان را مجهز کنید
تا درک و شناخت بیشتری هم از خودش داشته باشد و هم آدمهای اطراف خودش را بشناسد.
زمان این گفتگو دست شماست: میتوانید حتی زیرش بزنید و با بچه صحبت نکنید. ولی
اطمینان خاطر داشته باشید که بچه اگر از خود شما نشنود، با دیگران صحبت خواهد کرد.
بقیه معلوم نیست در فضای امن، صحبت درست را با بچه داشته باشند. هیچکسی با دلسوزی
خود شما نمیتواند با بچه صحبت کند. این را فراموش نکنید.
فراموش هم نکنیم: بچه ما یک آدم است که در دوران مدرن قرن بیست و یکم
زندگی میکند. حق انتخاب برای نسل او از هر چیزی مهمتر است. همچنین او متعلق به
نسلی است که خود را مستقلتر از بقیه ما میبینند.
این را هم بدانیم: برچسبهای زندگی امروز ما الزاما برای نسل آینده
معنا و مفهوم کنونی را ندارند. همینالان خیلی از بچههای راهنمایی و دبیرستانی
حاضر نیستند از برچسبهای دگرجنسگرا (استریت) یا همجنسگرا (دگرباش، رنگینکمانی
و غیره) استفاده کنند.
خیلیها امروز میگویند ما یک انسان هستیم و با یک انسان دیگر، ممکن
است رابطهای برقرار کنیم. مهم هم نیست آن آدم دیگر چه جنسی میتواند داشته باشد:
مهم احساس درونی ماست که چه باشد. در نتیجه آماده باشید که بحثتان در مسیری
متفاوت از آنچه پیشبینی کردهاید، پیش برود.
فقط از این مطمئن بشویم: بچه باید درنهایت متوجه بشود که انسانها
برابر همدیگر هستند، انسانها حق انتخاب دارند و ما نسبت به انتخابهای فردیمان
مسوول هستیم، اول از همه در برابر خودمان و بعد در مقابل دیگران. و درنهایت اینکه
مهم نیست بچه ما چه گرایش و هویت جنسی داشته باشد، ولی باید بداند رابطه سالم
چیست، باید بداند بلوغ چیست و اینکه رابطه رضایتمندانه بین دو انسان چه معنایی
دارد.
حتما قبل صحبت با بچه به اندازه کافی هم تحقیق کنیم و مطالعه لازم را
داشته باشید: بچه ممکن است پنج ساله باشد یا هفت ساله، ولی سوالهای خیلی سختی
خواهد پرسید. آماده پاسخگویی باشید. اگر هم جوابی را نمیدانید، بگویید نمیدانم،
توضیح اشتباه ندهید. شاید بد نباشد همراه بچه در میانه گفتگو سری به اینترنت زد و
جواب برخی سوالها را از وبسایتهای رسمی سازمانهای مرتبط به گرایش و هویت جنسی
پرسید. هرچند بیشتر به زبانهایی مانند انگلیسی میشود به این جوابها رسید، ولی
در فارسی هم اطلاعات خوبی موجود است. فقط باید وقت کافی گذاشت تا به آنها رسید.
بازی با یک شیرینی: هویت و گرایش جنسی
خب، قدم اول آماده کردن خمیر شیرینی است و این یک زمان خوب است تا با بچه سر صحبت را باز کنید. باید یک فضای آرام و سالم در فاصله آماده شدن شیرینی خلق کنید که در آن بچه بداند سرگرم یک بازی است و در این فاصله میتواند صحبت جدی هم داشته باشد.
خب، قدم اول آماده کردن خمیر شیرینی است و این یک زمان خوب است تا با بچه سر صحبت را باز کنید. باید یک فضای آرام و سالم در فاصله آماده شدن شیرینی خلق کنید که در آن بچه بداند سرگرم یک بازی است و در این فاصله میتواند صحبت جدی هم داشته باشد.
وقتی شیرینی آماده شد، وقت آن شده از شیرینی برای بازی اصلی استفاده
کنیم. فرض کنیم اسمش پارلاماتیندا باشد. اول باید گرایش و هویت جنسی و همچنین جنس
را از طریق او به بچه توضیح داد. ولی قبل اینکه به این مرحله برسیم، کمی با شیرینیها
بازی کنیم. کمی از آنها را بچشیم. شاید بد نباشد کنارش چایی یا میوه هم بگذاریم و
پارلاماتیندا را به یک میهمانی چاییخوری همراه با بچهمان دعوت کنیم.
وقتش که شد پارلاماتیندا مهمترین شخصیت این لحظه از زندگی شما و بچه
میشود: همانند بچه شما، پارلاماتیندا هم اندام تناسلی دارد. با کمک آن میتوان به
بچه توضیح داد که جنس مرد، زن و جنس سوم چیست.
بعد نوبت به هویت و گرایش جنسی میرسد: یا آنچه در مغز / وجود آدمی است
و آنچه در قلب / روان آدمی است. یا به بیانی سادهتر: آنچه در وجود آدمی از پیش
تولد حک شده و نشان میدهد فرد چه هویتی از لحاظ جنسی دارد و بعد، آنچه قلب آدمی
میخواهد.
پارلاماتیندا میتواند جنس مرد داشته باشد، مثل من نویسنده این
یادداشت، ولی در وجودش حک شده باشد که همجنسگراست. یعنی مغز من و قلب من به همجنس
خودم توجه نشان میدهند. یعنی من همجنسگرا هستم. پارلاماتیندا البته میتوانست
جنس مرد باشد مثل من، ولی در وجودش حک شده باشد که زن است، یعنی تراجنسی است ولی
ممکن است به مرد یا زن توجه قلبی نشان بدهد.
اینجاست که موضوع برابری آدمها، همچنین موضوع حریم خصوصی ما و حق
انتخاب و مسوولیتپذیری ما مهم میشوند. همینجاست که وقت صحبت از موضوع قلدری میرسد
و بحث اینکه چطور زخم زبان میتواند سنگینتر از زخم چاقو بر وجود آدمی برای یک
عمر باقی بماند.
بحث توضیح همجنسگرایی یک صحبت کوتاه نیست. ولی بازی با پارلاماتیندا
به شما فرصت میدهد تا این گفتگو را با بچهتان شروع کنید. احتمالا نمیتوانید در
یک جلسه صحبت با بچه به نتیجهای برسید. همین صحبت را به جای شیرینی، با عروسک هم
میتوان داشت. ولی فکر میکنم اینکه بچه به شما کمک کند خمیر شیرینی را آماده
کنید، به او حس آدم بالغ بدهد، او را جدی کند. همچنین زمان آمادهسازی شیرینی،
فضای امنی درست میکند که در سایهاش بیشتر با بچه خودتان دوست باشید و بهتر
همدیگر را بشناسید.
باز هم تاکید میکنم: این گفتگو در فضایی سالم و با دلسوزی شما انجام
بشود بهتر از این است که چند تا بچه دبستانی کنار هم بنشینند و با تماشای یک فیلم
کوتاه پورن همراه با فتیش بخواهند بفهمند فرقهای گرایش و هویت جنسی چیست، رابطه
جنسی چیست، همجنسگرا و دگرجنسگرا کیست و اینکه چطور باید با قلدری مبارزه کرد.
حرف آخرم این است: خانواده من با من دوست نبودند و من به جای اینکه
جواب سوالهایم را از زبان آنها بشنوم، آن هم در یک محیط امن و سالم، جوابهایم را
با آزمون و خطا در محیطهای اغلب ناامن یاد گرفتم. ولی قرار نیست بلاهایی که سر من
آمده سر بچه شما بیاید: فقط کافی است دوست و رفیق بچهتان هم باشید. شاید جامعه
زندگی ما بیشتر از یک جامعه سالم، شبیه به یک باغوحش وحشی باشد، ولی ما میتوانیم
همدیگر را به اطلاعات درست مجهز کنیم و به وقتش، کنار همدیگر و یار همدیگر باشیم.